بیشتر معنی "کلافگی" می دهد
سرخوردگی،
بعضی کاربران محترم معادل هایی چون ناامیدی و درماندگی را آورده اند. در حالیکه ناامیدی معادل Disappointment می باشد، و درماندگی معادل helplessness می باشد
An annoyed or impatient feeling that you get when you are prevented from doing what you want
دق دل, نا امیدی، یاس، سرخوردگی، درماندگی، استیصال.
He vented his frustration on her wife and kids
او دق دلش را سر همسر وبچه هایش خالی کرد.
۱. ( احساس ) ناکامی
۲. نامیدی
Noun
ناامیدی
مثال: He banged his fist on the table in frustration.
او دستش را با ناامیدی به میز زد
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
توی حقوق وقتی کاربرد داره که یه قرارداد به علتی که نمیشه جلوشو گرفت غیر قابل اجرا میشه. درواقع قوه قهریه میاد و نمیذاره اجرا بشه حالا به انحای مختلف. مثلا سیل میاد نمیشه اجرا کرد یا طرف بیهوش میشه نمیتونه اجرا کنه.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : frustrate
✅️ اسم ( noun ) : frustration
✅️ صفت ( adjective ) : frustrated / frustrating
✅️ قید ( adverb ) : frustratingly
ناخرسندی
کلافگی
درماندگی
Biden closes remarks on junk fees: I appreciate the 🟡frustration🟡 of the American people
Foxbusiness. com@
دربدری
کلافگی
حقوق =فورس ماژور یا همون قوه ی قهریه
استیصال
عقیم شدن قرارداد
توضیحات دوستمون آقا محمد درسته. یعنی سر شکستگی، سرخوردگی، درماندگی و ناکامی
وقتی یه قدم برمی داری برای انجام کاری و اینو بارها تکرار میکنی ولی موفق نمیشی و مدام به درِ بسته میخوری در نهایت Frustration میاد سراغت که یک حس کاملاً منفی و افسرده کننده است. هی تلاش میکنی و نمیشه. در آخر هم ممکنه بگی ولش کن آقا این شدنی نیست
... [مشاهده متن کامل]
noun
1 a [noncount] : a feeling of anger or annoyance caused by being unable to do something : the state of being frustrated
◀️He shook his head in frustration.
These bureaucratic delays have been causing us a lot of◀️ frustration.
b [count] : something that causes feelings of anger and annoyance : something that frustrates someone
◀️These delays have proven to be a major frustration
◀️We've been experiencing a lot of frustrations
2 [noncount] : the fact of being prevented from succeeding or doing something
◀️ He was angry about the frustration of his plans. [=he was angry because he was prevented from succeeding in his plans]
frustration ( روانشناسی )
واژه مصوب: سرخوردگی
تعریف: احساس ناشی از ناتوانی در دست یافتن به هدف مورد نظر به دلیل شکست های قبلی
احساس ناکامی، ناخشنودی، استیصال، نا امیدی
فشار، تحت فشار روانی قرار گرفتن
the feeling of being upset or annoyed, especially because of inability to change or achieve something.
احساس ناراحت و مضطرب بودن یا دلخور و رنجیده بودن ، به خصوص در عدم توانایی تغییر یا دست یافتن به چیزی - ناکامی ، استیصال
کلافگی. سردرگمی. به ستوه آمدن.
[حقوق]انتفاء، عدم امکان اجرا
کمبود
disappointment, ناامیدی، ناکامی
عدم انتفا
به نقل از هزاره:
1. ناکامی، سرخوردگی، شکست
2. بی اثر ساختن، خنثی کردن، عقیم گذاردن
روانشناسی: ناکامی
ناراحتی، خشم، دق و دلی، عقده، بغض و کینه
frustration ( n. )
feel sad or impatient that you get when you are prevented from doing what you want
نا امیدی، ناکامی
An annoyed or impatient feeling that you get when you are prevented from doing what you want
ناکامی
ناکامی
خنثی سازی
فرار کردن
درماندگی
مستاصل
سرخوردگی
سرکوب
بدبختی ، بیچارگی
احساس ناکامی
ناخشنودی
اضطرار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)