fruity

/ˈfruːti//ˈfruːti/

معنی: جاذب، موثر، میوهای، میوه مانند، انگور مزه
معانی دیگر: (از نظر مزه و بو) میوه مانند، میوه سان، (شراب) با طعم میوه، میوه مزه، (صدا) قوی و گیرا، پر جوهر، جالب، پر آب و رنگ، گیرا، ربایا، دلربا، (خودمانی) خل وضع، غیر عادی، آدم ناجور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: fruitier, fruitiest
مشتقات: fruitiness (n.)
(1) تعریف: resembling a fruit in taste and smell.

- a fruity wine
[ترجمه گوگل] یک شراب میوه ای
[ترجمه ترگمان] یک شراب میوه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (offensive slang) homosexual.
مشابه: queer

جمله های نمونه

1. fruity wine
شرابی که طعم میوه دارد

2. ghamer almolook vaziri's fruity voice
صدای پر طنین قمرالملوک وزیری

3. This shampoo smells fruity and leaves the hair beautifully silky.
[ترجمه گوگل]این شامپو بوی میوه ای دارد و موها را به زیبایی ابریشمی می کند
[ترجمه ترگمان]این شامپو بوی میوه می دهد و مو را به زیبایی نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's described on the label as 'light, fruity wine'.
[ترجمه گوگل]روی برچسب به عنوان "شراب سبک و میوه ای" توصیف شده است
[ترجمه ترگمان]آن بر روی برچسب به عنوان نور، شراب میوه ای توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wine has a lively fruity flavour.
[ترجمه گوگل]این شراب دارای طعم میوه ای پر جنب و جوش است
[ترجمه ترگمان] شراب بوی میوه میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This wine has a full fruity flavour.
[ترجمه گوگل]این شراب دارای طعم کامل میوه ای است
[ترجمه ترگمان] این شراب طعم میوه آیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This cheese has a slightly fruity flavour.
[ترجمه گوگل]این پنیر کمی طعم میوه ای دارد
[ترجمه ترگمان]این پنیر یه ذره طعم میوه میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was well known for his fruity jokes.
[ترجمه گوگل]او به خاطر شوخی های میوه ای اش معروف بود
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر جک های fruity معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A fruity quality is common to all wine made from this grape.
[ترجمه گوگل]کیفیت میوه ای در تمام شراب های تهیه شده از این انگور مشترک است
[ترجمه ترگمان]کیفیت میوه ای برای همه شرابی که از این انگور ساخته می شود رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This drink is soft and fruity.
[ترجمه گوگل]این نوشیدنی نرم و میوه ای است
[ترجمه ترگمان]این نوشیدنی نرمه و میوه آیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That drink has a fruity taste.
[ترجمه گوگل]آن نوشیدنی طعم میوه ای دارد
[ترجمه ترگمان] اون نوشیدنی طعم میوه ای داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jerrold laughed again, a solid, fruity laugh.
[ترجمه گوگل]جرولد دوباره خندید، خنده ای محکم و میوه ای
[ترجمه ترگمان]امت دوباره خندید، خنده ای محکم و میوه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His fruity tenor boomed above the hubbub at rowdy election meetings, at Labour Party conferences, even at formal banquets.
[ترجمه گوگل]تنور میوه ای او در جلسات انتخاباتی پر سر و صدا، در کنفرانس های حزب کارگر، حتی در ضیافت های رسمی بر سر زبان ها افتاد
[ترجمه ترگمان]در جلسات حزب کارگر، حتی در مهمانی های رسمی، که در جلسات حزب کارگر، در کنفرانس های رسمی حزب کارگر، صدای زیر و پر از میوه ای به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many varieties also have a vegetable or fruity overtone, variously described as cucumber or melon.
[ترجمه گوگل]بسیاری از واریته‌ها دارای رنگ سبزی یا میوه‌ای هستند که به‌صورت مختلف به عنوان خیار یا خربزه توصیف می‌شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انواع نیز میوه گیاهی یا میوه ای دارند که به شکل های مختلف به عنوان خیار یا هندوانه توصیف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جاذب (صفت)
absorbent, adsorbent, catchy, absorbing, engrossing, attractive, absorptive, bibulous, catching, mesmeric, fruity

موثر (صفت)
operational, valid, drastic, effective, live, operative, striking, impressive, affective, efficient, efficacious, effectual, sensational, pivotal, forcible, weighty, pithy, forceful, fruity, operant

میوه ای (صفت)
fruity

میوه مانند (صفت)
fruity

انگور مزه (صفت)
fruity

تخصصی

[صنایع غذایی] طعم میوه ای : طعمی نامطلوب است که بر اثر تخمیر بیش از حد یا آلودگی میکروبی قبل از حرارت دادن برکگ چای به وجود می آید.

انگلیسی به انگلیسی

• fruit like; juicy; fruit flavored; sweet
something that is fruity smells or tastes of fruit.
a fruity laugh or voice is rich and deep.

پیشنهاد کاربران

۱. میوه ای ۲. با طعم میوه ۳. ( لطیفه. داستان و غیره ) هرزه. مبتذل. سکسی ۴. ( خنده ) از ته دل
مثال:
wine with a fruity smell
شراب با رایحه ی میوه ای
Fruity boy : فحش : پسره گی
اصطلاحیه برای افرادی که ال جی بی تی اند
Juicy
آبدار
توی زبان عامیانه به معنای گی بودنم استفاده میشه

بپرس