fruitlessly


بیهوده، عبک، بدون نتیجه، بی انکه نتیجه ای ازان گرفته شود

جمله های نمونه

1. When they had fruitlessly exhausted their task, Myeloski called the caretaker to guide them round the rest of the palace.
[ترجمه گوگل]وقتی آنها بی نتیجه کار خود را تمام کردند، میلوسکی نگهبان را صدا کرد تا آنها را در اطراف بقیه کاخ راهنمایی کند
[ترجمه ترگمان]وقتی کارشان تمام شد، سرایدار مدرسه را صدا کرد تا آن ها را به اطراف کاخ راهنمایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Grabbing fruitlessly at bulrush stalks, which snap like chicken bones, he crashes face down into the mud.
[ترجمه گوگل]با چنگ زدن بی‌ثمر به ساقه‌های خرچنگ، که مانند استخوان‌های مرغ می‌شکنند، با صورت به گل می‌خورد
[ترجمه ترگمان]fruitlessly به ساقه نی چنگ می زنند که مثل استخوان های جوجه به هم می خورد و به گل و لای در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Terrified, they seek fruitlessly for a means of escape from their hunters.
[ترجمه گوگل]وحشت زده، بی نتیجه به دنبال وسیله ای برای فرار از شکارچیان خود می گردند
[ترجمه ترگمان]آن ها وحشت زده به دنبال یافتن راهی برای فرار از شکارچیان خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Was fed on formula from birth, fruitlessly searching for a suitable pacifier at twenty-three?
[ترجمه گوگل]آیا از بدو تولد با شیر خشک تغذیه می شد و در بیست و سه سالگی به دنبال پستانک مناسب بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا از زمان تولد از فرمول زمان تولد تغذیه می شد، در جستجوی یک pacifier مناسب در بیست و سه سالگی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After years of waiting fruitlessly for the housing market to cool, Zhu and Jia decided to get married this year, prodded by their friends and parents and conscious of passing time.
[ترجمه گوگل]پس از سال ها انتظار بی ثمر برای خنک شدن بازار مسکن، ژو و جیا با تشویق دوستان و والدین خود و آگاهی از گذراندن زمان، تصمیم گرفتند امسال با هم ازدواج کنند
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها انتظار برای یافتن بازار مسکن برای خنک شدن بازار مسکن، ژو و جیا تصمیم گرفتند که امسال ازدواج کنند و دوستان و والدین خود را ترغیب کردند و از گذشت زمان آگاه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Farmers and food executives appealed fruitlessly to federal officials yesterday for regulatory steps to limit speculative buying that is helping to drive food prices higher.
[ترجمه گوگل]کشاورزان و مدیران مواد غذایی دیروز بی نتیجه از مقامات فدرال برای اقدامات نظارتی برای محدود کردن خرید سوداگرانه که به افزایش قیمت مواد غذایی کمک می کند، درخواست کردند
[ترجمه ترگمان]دیروز، کشاورزان و مدیران غذا برای رسیدن به مراحل قانونی برای محدود کردن خرید نظری که به کاهش قیمت غذا کمک می کند، برای مسئولان فدرال تلاش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her niece had been searching fruitlessly for her every day since March 12th.
[ترجمه گوگل]خواهرزاده او از 12 مارس هر روز بی نتیجه در جستجوی او بود
[ترجمه ترگمان]خواهرزاده او هر روز از روز دوازدهم ماه مارس در جستجوی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Four years of negotiation ended fruitlessly last December.
[ترجمه گوگل]چهار سال مذاکره در دسامبر گذشته بی نتیجه به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]چهار سال مذاکره در ماه دسامبر گذشته به اتمام رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Never spend fruitlessly the last hour of your life because it can become the most important hour for you.
[ترجمه گوگل]هرگز آخرین ساعت زندگی خود را بی ثمر نگذرانید زیرا می تواند به مهمترین ساعت برای شما تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]در یک ساعت آخر عمر خود را هدر ندهید زیرا می تواند به مهم ترین ساعت زندگی شما تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In any case I would not leave fruitlessly, unless you pay and kiss me good bye.
[ترجمه گوگل]در هر صورت بی ثمر نمی روم، مگر اینکه پولی بپردازی و مرا بوسیده باشی
[ترجمه ترگمان]در هر صورت من این کار را از دست نخواهم داد مگر اینکه پول مرا بدهی و با من خداحافظی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "Thinning the Blood, " was also very popular, fruitlessly useless, and sometimes deadly.
[ترجمه گوگل]«رقیق کردن خون» نیز بسیار محبوب، بی‌ثمر و بی‌فایده و گاهی کشنده بود
[ترجمه ترگمان]\"Thinning خون\" نیز بسیار محبوب بود، اما بی فایده بود، و گاهی مرگبار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We searched fruitlessly for thirty minutes until I had a third-degree sunburn on my bald spot.
[ترجمه گوگل]سی دقیقه بی نتیجه جستجو کردیم تا اینکه در نقطه طاسم دچار آفتاب سوختگی درجه سه شدم
[ترجمه ترگمان]برای سی دقیقه در جستجوی بی هوده بودم تا اینکه یک آفتاب سوختگی روی سر طاس انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After months of fruitlessly trying to persuade the company to develop drivers for Windows, he wrote, he approached the Adafruit team and asked them to host the competition.
[ترجمه گوگل]او نوشت، پس از ماه‌ها تلاش بی‌ثمر برای متقاعد کردن شرکت برای توسعه درایورهای ویندوز، به تیم Adafruit نزدیک شد و از آنها خواست میزبانی مسابقه را بر عهده بگیرند
[ترجمه ترگمان]او نوشت که پس از ماه ها تلاش برای متقاعد کردن شرکت برای توسعه رانندگان برای ویندوز، او به تیم Adafruit نزدیک شد و از آن ها خواست تا میزبان رقابت باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Zibbi becomes distressed as he fruitlessly searches for words which might join his isolated personal pronoun and we stop the interview.
[ترجمه گوگل]زیبی با جستجوی بی نتیجه برای کلماتی که ممکن است به ضمیر شخصی منزوی او بپیوندند مضطرب می شود و ما مصاحبه را متوقف می کنیم
[ترجمه ترگمان]او در جستجوی یافتن کلماتی است که ممکن است به ضمیر شخصی منزوی او بپیوندد و ما این مصاحبه را متوقف کنیم، پریشان کننده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unproductively; unsuccessfully; not fertilely, barrenly; without results

پیشنهاد کاربران

بپرس