fruitcake

/ˈfruːtˌkek//ˈfruːtkeɪk/

معنی: کیک میوه
معانی دیگر: کیک میوه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a dense, sweet, usu. moist cake containing dried and candied fruit and sometimes nuts.

(2) تعریف: (slang) a crazy or eccentric person.
مشابه: eccentric

جمله های نمونه

1. He's as nutty as a fruitcake .
[ترجمه گوگل]او مثل یک کیک میوه ای آجیل است
[ترجمه ترگمان] مثل یه کیک میوه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's an absolute fruitcake.
[ترجمه گوگل]او یک کیک میوه ای مطلق است
[ترجمه ترگمان]این یک کیک میوه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You really are nutty as a fruitcake .
[ترجمه گوگل]شما واقعا مثل یک کیک میوه آجیل هستید
[ترجمه ترگمان] تو واقعا یه کیک میوه ای هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My teacher's a bit of a fruitcake.
[ترجمه نایب] معلم من یک احمق ( کمی دیوانه ) است.
|
[ترجمه گوگل]معلم من کمی کیک میوه ای است
[ترجمه ترگمان]معلم من یک تکه کیک میوه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's nutty as a fruitcake .
[ترجمه نایب] او همانند یک احمق است.
|
[ترجمه گوگل]او مثل یک کیک میوه ای آجیل است
[ترجمه ترگمان] یه کیک میوه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He wasn't going to show this fruitcake he was nervous.
[ترجمه گوگل]او قرار نبود این کیک میوه ای را نشان دهد عصبی بود
[ترجمه ترگمان]این کیک میوه ای را که عصبی بود نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I figured he must have been a real fruitcake to write a letter like that.
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که او باید یک کیک میوه ای واقعی برای نوشتن چنین نامه ای باشد
[ترجمه ترگمان]فکر کردم باید یه کیک میوه ای واقعی باشه که همچین نامه ای رو بنویسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And hide the fruitcake recipe! Merry Christmas!
[ترجمه گوگل]و دستور کیک میوه را پنهان کنید! کریسمس مبارک!
[ترجمه ترگمان]! و دستور پخت کیک میوه ای رو قایم کن کریسمس مبارک - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tom is as nutty as a fruitcake. They will put him in a nuttery someday.
[ترجمه گوگل]تام مثل یک کیک میوه ای آجیل است روزی او را در حیاط می گذارند
[ترجمه ترگمان] تام \"مثل یه کیک میوه ای\" - ه یه روزی اونو توی یه \"nuttery\" قرار می دن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many people thought I was a fruitcake, but the book sold and sold.
[ترجمه گوگل]خیلی ها فکر می کردند که من یک کیک میوه ای هستم، اما کتاب فروخته شد و فروخت
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم فکر می کردند که من یک کیک میوه ای هستم، اما این کتاب فروخته و فروخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Take far too long. Crack open the fruitcake and let's eat!
[ترجمه گوگل]خیلی طول بکشد کرک کیک میوه را باز کن و بیا بخوریم!
[ترجمه ترگمان] خیلی طول می کشه! کیک میوه ای رو باز کن و غذا رو بخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But my fruitcake perfume did.
[ترجمه گوگل]اما عطر کیک میوه ای من این کار را کرد
[ترجمه ترگمان]اما عطر کیک میوه ای من این کار را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They're largely similar to the Christmas versions but minus the fruitcake and cards and plus beach bags and sun hats.
[ترجمه گوگل]آنها تا حد زیادی شبیه به نسخه های کریسمس هستند اما منهای کیک میوه و کارت و به علاوه کیف های ساحلی و کلاه های آفتاب
[ترجمه ترگمان]آن ها تا حد زیادی شبیه به نسخه های کریسمس هستند اما من های کیک میوه ای و کارت ها و به علاوه کیسه های ساحلی و کلاه های خورشیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The review: Vitale sightings at this time of the year are as predictable as receiving fruitcake at Christmas.
[ترجمه گوگل]بررسی: مشاهدات حیاتی در این زمان از سال به اندازه دریافت کیک میوه در کریسمس قابل پیش بینی است
[ترجمه ترگمان]بررسی: مشاهده vitale در این زمان از سال به اندازه دریافت کیک میوه ای در کریسمس قابل پیش بینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیک میوه (اسم)
flan, fruitcake

انگلیسی به انگلیسی

• spice cake containing candied fruits and nuts; crazy person, nut, loony (slang)
a fruitcake is a cake containing dried fruit.
rich cake made out of preserved fruit; crazy person, lunatic, "cuckoo"

پیشنهاد کاربران

کیک خشکبار یا کیک میوه {کیکی که تقریبا معادل کیک کماج است}
مثال:
a slice of fruitcake
یک برش و تکه از کیک خشکبار
= crazy person
کیک میوه ای، دیوانه
دیوانه بی عقل مجنون احمق
کم عقل

بپرس