fruitage

/ˈfruːtɪdʒ//ˈfruːtɪdʒ/

معنی: میوه، میوه جات، حاصل
معانی دیگر: ثمرات، میوه ها، برها، محصولات، تره بار، میوه آوری، بار دهی، پر باری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process, period, or characteristic of bearing fruit.

(2) تعریف: a fruit crop or fruits collectively.

(3) تعریف: a product, effect, or result; consequence.

جمله های نمونه

1. this year's fruitage is excellent
محصولات امسال خیلی خوب است.

2. AS to the bloom and fruitage evolved by these writers out of the germ ideAS of Grotius I might give many examples.
[ترجمه گوگل]در مورد شکوفایی و ثمره‌ای که این نویسندگان از ایده‌های جوانه گروتیوس تکامل یافته‌اند، می‌توانم مثال‌های زیادی ارائه کنم
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این نویسندگان از ریشه germ گروتیوس تکامل یافتند، من ممکن بود مثال های زیادی بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Obviously, Shenyang Gold Fruitage Agriculture limited company has the enormous experiences in it, eagerly seek for deep procession product and high quality ones enrich enterprise panel of selling.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که شرکت محدود کشاورزی میوه شنیانگ گلد تجربیات زیادی در آن دارد، مشتاقانه به دنبال محصولی عمیق و محصولات با کیفیت بالا است که پانل سازمانی فروش را غنی می کند
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که شرکت Agriculture گلد Fruitage شرکت محدودی تجربه بسیار زیادی در آن دارد، مشتاقانه به دنبال تولید انبوه محصولات و محصولات با کیفیت بالا است که یک پنل تجاری از فروش را غنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is also called white fruitage tree, and it is one of the higher plants, which have the longest life.
[ترجمه گوگل]درخت میوه سفید نیز نامیده می شود و یکی از گیاهان عالی است که بیشترین عمر را دارد
[ترجمه ترگمان]هم چنین درخت fruitage سفید نامیده می شود و یکی از گیاهان بالاتر است که طولانی ترین زندگی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Farmer have planting in Spring and getting fruitage in Autumn, and you?
[ترجمه گوگل]کشاورز در بهار کاشت می کند و در پاییز میوه می گیرد و شما؟
[ترجمه ترگمان]کشاورز در بهار کاشتن و fruitage توی پاییز و تو؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nothing living can blossom into fruitage unless through nourishing stalks deep-planted in the common soil.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز زنده ای نمی تواند به میوه تبدیل شود مگر اینکه از طریق ساقه های مغذی که در اعماق خاک مشترک کاشته شوند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز زنده ای نمی تواند در fruitage شکوفه دهد مگر از طریق تغذیه ساقه که در خاک مشترک کاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With the dreams and attachings of the youth. look forward to the fruitage of love.
[ترجمه گوگل]با آرزوها و دلبستگی های جوانان منتظر ثمره عشق باشید
[ترجمه ترگمان]با رویاها و attachings جوانی به امید عشق به عشق به عشق نگاه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A blessing is in the storm, and there will be the rich fruitage in the "afterward. "
[ترجمه گوگل]برکت در طوفان است و ثمره ی غنی در «آخر» خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک نعمت در طوفان است، و پس از آن the غنی هم وجود خواهد داشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Results The dietary composition in Zhejiang University students was comprehensive, grain was main food, and green vegetables and fruitage next.
[ترجمه گوگل]نتایج ترکیب رژیم غذایی در دانشجویان دانشگاه ژجیانگ جامع بود، غلات غذای اصلی بود و سبزیجات سبز و میوه در مرحله بعدی بود
[ترجمه ترگمان]نتایج ترکیب رژیم غذایی در دانشجویان دانشگاه Zhejiang جامع بود، گندم اصلی بود و سبزیجات سبز و fruitage بعدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Autumn is full of achievement, but we should gestate the new fruitage.
[ترجمه گوگل]پاییز پر از موفقیت است، اما ما باید ثمره جدید را داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]پاییز پر از موفقیت است، اما ما باید the جدید را از بین ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fresh fruit are distributed to RT-mart by supermarket department in the northeast, . The quality of fruitage and the assurance of come-in time has established the firm relationship with custom.
[ترجمه گوگل]میوه های تازه توسط بخش سوپرمارکت در شمال شرق به RT-mart توزیع می شود کیفیت میوه و اطمینان از زمان ورود، رابطه محکمی را با عرف برقرار کرده است
[ترجمه ترگمان]میوه های تازه به فروشگاه های RT - مارت در بخش شمال شرقی تقسیم می شوند کیفیت of و تضمین تحقق - در زمان رابطه شرکت را با عرف استوار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the increasing living standard and abundance of various fruitage supply, there is a large demand for higher quality sweet melon fruits .
[ترجمه گوگل]با افزایش استاندارد زندگی و فراوانی عرضه میوه های مختلف، تقاضای زیادی برای میوه های خربزه شیرین با کیفیت بالاتر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با افزایش استاندارد زندگی و فراوانی عرضه fruitage متعدد، تقاضای زیادی برای کیفیت عالی هندوانه و میوه ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Management level affects mainly the number of efficient horns per plant, and the ratio between parental lines affects mainly the ratio of fruitage, therefore affects the quantity of producing seed.
[ترجمه گوگل]سطح مدیریت عمدتاً بر تعداد شاخ‌های کارآمد در هر بوته تأثیر می‌گذارد و نسبت بین لاین‌های والدین عمدتاً بر نسبت میوه تأثیر می‌گذارد، بنابراین بر کمیت تولید بذر تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]سطح مدیریت به طور عمده بر تعداد شاخ های موثر در هر گیاه تاثیر می گذارد و نسبت بین خطوط والد به طور عمده نسبت of تاثیر می گذارد، بنابراین بر کمیت تولید دانه تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The learning satisfaction of students is an important index on learning motion, will, attitude, and fruitage.
[ترجمه گوگل]رضایت از یادگیری دانش آموزان شاخص مهمی بر حرکت، اراده، نگرش و ثمره یادگیری است
[ترجمه ترگمان]رضایت دانش آموز از دانش آموزان شاخص مهمی در یادگیری حرکت، اراده، نگرش، و fruitage است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میوه (اسم)
fruit, fruitage

میوه جات (اسم)
fruitage

حاصل (اسم)
growth, result, outcome, upshot, resultant, product, yield, heir, fruitage, harvest, outgrowth, perquisite, resume

انگلیسی به انگلیسی

• bearing of fruit; fruits; result, product

پیشنهاد کاربران

This term refers to a collection or assortment of various fruits. It is often used to describe a mix of different fruits, highlighting their variety and abundance.
مجموعه یا مخلوطی از میوه های مختلف.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف ترکیبی از میوه های مختلف استفاده می شود و تنوع و فراوانی آنها را برجسته می کند.
مثال؛
Come and try our fruitage platter with a selection of the freshest fruits.
A person discussing a healthy diet might say, “I always make sure to include a fruitage bowl in my daily meals. ”
In a recipe, someone might suggest, “Add a fruitage mix of berries and tropical fruits to your smoothie for a burst of flavors. ”

بپرس