صفت ( adjective )
مشتقات: frugally (adv.), frugality (n.), frugalness (n.)
مشتقات: frugally (adv.), frugality (n.), frugalness (n.)
• (1) تعریف: very careful with spending so as to avoid waste.
• مترادف: economical, provident, scrimpy, sparing, thrifty
• متضاد: extravagant, lavish, prodigal, profligate, spendthrift, wasteful
• مشابه: abstemious, chary, parsimonious, prudent, skimpy, stinting, tight, tightfisted
• مترادف: economical, provident, scrimpy, sparing, thrifty
• متضاد: extravagant, lavish, prodigal, profligate, spendthrift, wasteful
• مشابه: abstemious, chary, parsimonious, prudent, skimpy, stinting, tight, tightfisted
- In order to support her family on her small income, she had to be frugal.
[ترجمه فاطمه] او مجبور بود قناعت کند تا درآمد ناچیزش کفاف مخارج خانواده اش را بدهد.|
[ترجمه گوگل] او برای اینکه بتواند با درآمد اندک خانواده اش را تامین کند، باید صرفه جویی می کرد[ترجمه ترگمان] برای اینکه از خانواده خود در برابر درآمد ناچیزش حمایت کند، باید به خرج مختصری بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's a frugal shopper and always compares prices at different stores.
[ترجمه گوگل] او یک خریدار مقتصد است و همیشه قیمت ها را در فروشگاه های مختلف مقایسه می کند
[ترجمه ترگمان] او یک فروشنده مقرون به صرفه است و همیشه قیمت ها را در فروشگاه های مختلف مقایسه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک فروشنده مقرون به صرفه است و همیشه قیمت ها را در فروشگاه های مختلف مقایسه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is frugal with both her money and her time.
[ترجمه گوگل] او هم با پول و هم در وقتش صرفه جویی می کند
[ترجمه ترگمان] او با هر دو پول و زمان خودش صرفه جویی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با هر دو پول و زمان خودش صرفه جویی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: scanty in expense or quantity; meager.
• مترادف: meager, scanty, scrimpy, skimpy, sparing, stingy
• متضاد: lavish
• مشابه: measly, miserly, niggardly, paltry, pathetic, piddling, puny, spare
• مترادف: meager, scanty, scrimpy, skimpy, sparing, stingy
• متضاد: lavish
• مشابه: measly, miserly, niggardly, paltry, pathetic, piddling, puny, spare
- It was a frugal meal, consisting mainly of bread and a few beans, but it took away their hunger.
[ترجمه گوگل] این یک غذای مقرون به صرفه بود که عمدتاً از نان و چند لوبیا تشکیل شده بود، اما گرسنگی آنها را از بین می برد
[ترجمه ترگمان] غذای مختصری بود که عمدتا شامل نان و چند لوبیا می شد، ولی گرسنگی آن ها را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] غذای مختصری بود که عمدتا شامل نان و چند لوبیا می شد، ولی گرسنگی آن ها را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید