frowzy

/ˈfraʊzi//ˈfraʊzi/

معنی: شلخته، پوسیده، چرک، پلید، بد بو، ترشیده
معانی دیگر: (نادر) بد بو، دارای بوی رطوبت و کپک زدگی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: frowsier, frowzier, frowsiest, frowziest
مشتقات: frowsily (adv.), frowzily (adv.), frowsiness (n.), frowziness (n.)
(1) تعریف: having a slovenly, dirty appearance.
متضاد: trim
مشابه: grubby, shabby

(2) تعریف: having a foul or musty odor.
مشابه: moldy, musty

جمله های نمونه

1. Nothing, of course, was frowzy, but everything was somewhat dusty, as if belonging to a man who never rebuked a servant.
[ترجمه گوگل]البته هیچ چیز چروک نبود، اما همه چیز تا حدودی غبارآلود بود، گویی متعلق به مردی بود که هرگز یک خدمتکار را سرزنش نمی کرد
[ترجمه ترگمان]البته هیچ چیز نبود، اما همه چیز تا حدی گرد و غبار بود، انگار که متعلق به مردی بود که هرگز یک خدمتکار را سرزنش نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I also think it will match your frowzy room.
[ترجمه گوگل]همچنین فکر می کنم با اتاق ژولیده شما همخوانی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]من همچنین فکر می کنم که با اتاق frowzy هماهنگ خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There were frowzy fields, and cow-houses, and dunghills, and dustheaps, and ditches, and gardens, and summer-houses, and carpet-beating grounds, at the very door of the Railway.
[ترجمه گوگل]در همان درب راه آهن، مزارع یخ زده، و گاو خانه ها، و خاکریزها، و خاکریزها، و خندق ها، و باغ ها، و ییلاقی ها، و زمین های قالیکوبی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]مزارع frowzy و خانه ها و dunghills و dustheaps و ditches و باغ های تابستانی و باغچه های تابستانی و محوطه چمن و محوطه چمن و در همان در راه آهن زیرزمینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Frowzy clothes; a frowzy professor.
[ترجمه گوگل]لباس های ژولیده؛ یک استاد ژولیده
[ترجمه ترگمان]لباس frowzy؛ یک پروفسور frowzy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The frowzy street was disgusting.
[ترجمه گوگل]خیابان یخ زده منزجر کننده بود
[ترجمه ترگمان]خیابان frowzy نفرت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In addition, penicillium germs found out in pharynx is 4% and this may be concerned with the examined adults, contact with frowzy bagasse.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، میکروب پنی سیلیوم در حلق 4 درصد است و این ممکن است مربوط به بزرگسالان مورد بررسی، تماس با باگاس یخ زده باشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، penicillium که در حلق پیدا می شوند ۴ % است و این ممکن است مربوط به بزرگسالان معاینه شده، تماس با تفاله نیشکر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The drowsy browser knits its brows to browbeat the frowzy crow.
[ترجمه گوگل]مرورگر خواب‌آلود ابروهایش را می‌بافد تا کلاغ یخ زده را شکست دهد
[ترجمه ترگمان]The drowsy، ابرو درهم می کشد تا کلاغ frowzy را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شلخته (صفت)
blowzy, sloppy, grubby, slovenly, frumpy, slipshod, frowsy, sordid, frowzy, frumpish, sloven

پوسیده (صفت)
rotten, rusty, carious, corroded, frowsty, frowsy, musty, frowzy

چرک (صفت)
dingy, dirty, squalid, smeary, frowsty, frowsy, impure, sordid, frowzy

پلید (صفت)
foul, dirty, filthy, unclean, frowsy, defiled, fulsome, frowzy

بد بو (صفت)
fetid, sticky, unsavory, smelly, odoriferous, gamy, frowsy, reeky, noisome, stinking, funky, stinky, malodorous, frowzy, fuggy, gamey, mephitic

ترشیده (صفت)
rank, rancid, frowsy, foxy, overripe, musty, frowzy

انگلیسی به انگلیسی

• musty, fusty; slovenly, slatternly; unkempt

پیشنهاد کاربران

بپرس