frowsty

/ˈfraʊsti//ˈfraʊsti/

معنی: کهنه، پوسیده، چرک، کپک زده، بوی ناگرفته
معانی دیگر: (انگلیس - هوا) گرم و خفه، دم کرده، گرم و مرطوب

جمله های نمونه

1. The familiar frowsty smell compounded of soot and chicken meal met her.
[ترجمه گوگل]بوی آشنای یخ زده مرکب از دوده و آرد مرغ با او برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]بوی frowsty بوی دوده و مرغ بریان در او دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Be careful when Li Yu is frowsty, how should abreact come out?
[ترجمه گوگل]مراقب باشید وقتی لی یو یخ زده است، abreact چگونه باید بیرون بیاید؟
[ترجمه ترگمان]زمانی که لی یو زنده است مراقب باشید، چگونه باید بیرون بیاید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is easy to wear cap, helmet frowsty bad hair, send the pore muscle that time place bears a label or helmet oppresses to cause trichomadesis easily flabbily especially.
[ترجمه گوگل]پوشیدن کلاه، کلاه کاسکت، موهای بد یخ زده، فرستادن ماهیچه های منافذی که در مکان زمانی برچسب می زند یا کلاه ایمنی را تحت فشار قرار می دهد تا به راحتی به طور خاص باعث تریکومادیس شود
[ترجمه ترگمان]پوشیدن کلاه، کلاه ایمنی و موی بد آسان است، ماهیچه حفرات را به جای آن جا به جایی بفرستید که برچسب یا کلاه ایمنی به راحتی به آن آسیب بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why can the symptom with frowsty bosom appear during is tuberculosis treated?
[ترجمه گوگل]چرا علائم یخ زدگی سینه در طول درمان سل ظاهر می شود؟
[ترجمه ترگمان]چرا بیماری با سینه frowsty در طول درمان سل ظهور می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am to be in Shanghai, often feel how pectoral frowsty be discouraged a responsibility recently?
[ترجمه گوگل]من به در شانگهای می شود، اغلب احساس می کنم چگونه یخ سینه می شود دلسرد یک مسئولیت اخیرا؟
[ترجمه ترگمان]من باید در شانگهای باشم، اغلب احساس می کنم که اخیرا چگونه باید این مسئولیت را نا امید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Respiratory system symptom sees cough, cough up phlegm, haemoptysis, bosom unwell, bosom is frowsty etc.
[ترجمه گوگل]علائم سیستم تنفسی شامل سرفه، سرفه خلط، هموپتیزی، ناخوشی سینه، یخ زدگی سینه و غیره است
[ترجمه ترگمان]علائم تنفس، سرفه، سرفه، خلط بالا، سینه و سینه بیمار را تشخیص می دهد، سینه بیمار است و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Silk by lightsome, fleeciness, softness, cake of not easy knot, do not send frowsty, still very heat preservation, suit this most ignore cold the season that heats up suddenly.
[ترجمه گوگل]ابریشم با سبک، لطافت، نرمی، کیک گره آسان نیست، ارسال یخ زده، هنوز هم بسیار حفظ گرما، مناسب این فصل سرد که به طور ناگهانی گرم می شود را نادیده بگیرید
[ترجمه ترگمان]ابریشم با lightsome، نرمی، نرمی، کیک نه چندان آسان، frowsty را، که هنوز هم بسیار گرم است، برای این فصل سرد که ناگهان بالا می رود، ارسال نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Life also is met abdomen, stomach, of wind chain-reacting painful. Frowsty?
[ترجمه گوگل]زندگی نیز با شکم، معده، از باد زنجیره واکنش دردناک ملاقات کرد یخ زده؟
[ترجمه ترگمان]زندگی همچنین شکم، شکم، زنجیره باد را برآورده می کند Frowsty؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Armour says: " Weather is so hot, do not open a window, of can frowsty dead! "
[ترجمه گوگل]زره می گوید: "هوا خیلی گرم است، پنجره را باز نکن، قوطی مرده یخ زده!"
[ترجمه ترگمان]آرمر می گوید: \"هوا بسیار گرم است، پنجره ای باز نمی کند، که می تواند مرده باشد!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کهنه (صفت)
olden, obsolete, antiquated, gray, old, ancient, age-old, archaic, stale, antique, dead, bygone, trite, time-worn, behindhand, ragged, frowsty, worm-eaten, dowdy, musty, fusty, poky, obsolescent, worn-out, run-down, well-worn, tacky, weatherworn

پوسیده (صفت)
rotten, rusty, carious, corroded, frowsty, frowsy, musty, frowzy

چرک (صفت)
dingy, dirty, squalid, smeary, frowsty, frowsy, impure, sordid, frowzy

کپک زده (صفت)
frowsty, musty, moldy, mouldy

بوی ناگرفته (صفت)
stale, frowsty, musty

انگلیسی به انگلیسی

• having a moldy smell; musty

پیشنهاد کاربران

بپرس