صفت ( adjective )
مشتقات: frowardly (adv.), frowardness (n.)
مشتقات: frowardly (adv.), frowardness (n.)
• : تعریف: unwilling to agree or obey; stubborn; perverse.
• مشابه: contumacious, disobedient, pigheaded
• مشابه: contumacious, disobedient, pigheaded
- Her froward children would not sit down to dinner if the menu was not to their liking.
[ترجمه گوگل] اگر منوی غذا مطابق میل آنها نبود، بچه های بداخلاق او برای شام نمی نشستند
[ترجمه ترگمان] اگر صورت غذا به میل آن ها نبود، بچه های Her برای صرف شام حاضر نمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر صورت غذا به میل آن ها نبود، بچه های Her برای صرف شام حاضر نمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید