froward

/ˈfroʊəd//ˈfrəʊəd/

معنی: خود رای، سرکش، خود سر، یاغی، سر سخت
معانی دیگر: لگام ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: frowardly (adv.), frowardness (n.)
• : تعریف: unwilling to agree or obey; stubborn; perverse.
مشابه: contumacious, disobedient, pigheaded

- Her froward children would not sit down to dinner if the menu was not to their liking.
[ترجمه گوگل] اگر منوی غذا مطابق میل آنها نبود، بچه های بداخلاق او برای شام نمی نشستند
[ترجمه ترگمان] اگر صورت غذا به میل آن ها نبود، بچه های Her برای صرف شام حاضر نمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. For the froward is abomination to the LORD : but his secret is with the righteous.
[ترجمه گوگل]زیرا که نافرمان نزد خداوند مکروه است، اما راز او نزد عادلان است
[ترجمه ترگمان]زیرا این راز برای خداوند مایه نفرت است؛ اما رازش با the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Chaste women are often proud and froward, as presuming upon the merit of their chastity.
[ترجمه گوگل]زنان پاکدامن غالباً مغرور و بداخلاق هستند، زیرا شایستگی عفت خود را فرض می کنند
[ترجمه ترگمان]زنان chaste اغلب مغرور و مغرور هستند، مثل این که شایستگی پاکدامنی خود را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They have also put froward a few proposals concerning further research and application in the paper.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین چند پیشنهاد در مورد تحقیقات بیشتر و کاربرد در مقاله ارائه کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین چند پیشنهاد در مورد تحقیقات و کاربرد بیشتر در این مقاله مطرح کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Put away from thee a froward mouth, and perverse lips put far from thee.
[ترجمه گوگل]دهان کینه توز را از خود دور کن و لب های گمراه را از خود دور کن
[ترجمه ترگمان]دهان froward را از تو دور کن و لبه ای perverse از تو دور کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pro 4:24 Put away from thee a froward mouth, and perverse lips put far from thee.
[ترجمه گوگل]طرفداران 4:24 دهان کینه توز را از خود دور کن و لبهای گمراه را از خود دور کن
[ترجمه ترگمان]چهار: بیست و چهار: بیست و چهار دقیقه از تو دور شو لبه ای froward از تو دور کن و لبه ای perverse از تو دور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chaste women are often proud froward, as presuming upon the merit of their chastity.
[ترجمه گوگل]زنان پاکدامن غالباً به دلیل شایستگی پاکدامنی خود مغرور هستند
[ترجمه ترگمان]زنان chaste اغلب به froward افتخار می کنند، مثل این که شایستگی پاکدامنی خود را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Come, come, you froward and unable worms!
[ترجمه گوگل]بیا، بیا، ای کرم های عبوس و ناتوان!
[ترجمه ترگمان]بیا، بیا، ای froward و worms!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A froward man soweth strife : and a whisperer separateth chief friends.
[ترجمه گوگل]مرد بداخلاق نزاع می کارد و نجواگر دوستان اصلی را جدا می کند
[ترجمه ترگمان]یک مرد یک مرد با یک جنگ تمام عیار، و یک صدای آرام و آرام دوستان رئیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pro 3:32 For the froward is abomination to the LORD : but his secret is with the righteous.
[ترجمه گوگل]طرفداران 3:32 زیرا که آدم بدکار نزد خداوند مکروه است، اما راز او نزد عادلان است
[ترجمه ترگمان]Pro ۳: ۳۲ برای the نسبت به لرد سیاه نفرت دارد: اما راز او با درستکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He taketh the wise in their own and the counsel of froward is carried headlong.
[ترجمه گوگل]او عاقلان را به خود می‌گیرد و نصیحت نابخردانه پیش می‌آید
[ترجمه ترگمان]He را بر دوش خود کشید و مشورت با headlong را ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He taketh the wise in their craftiness: and the counsel of the froward is carried headlong.
[ترجمه گوگل]او خردمندان را در حیله‌گری‌شان می‌گیرد، و نصیحت آدم‌های فریبنده سر به راه می‌شود
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه را بر دوش خود بر دوش کشید؛ و وکلای مدافع با سربه او حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pro 6:A naughty person, a wicked man(Sentence dictionary), walketh with a froward mouth.
[ترجمه گوگل]طرفدار 6: یک شخص شیطان، یک مرد شرور (فرهنگ لغت جمله)، با دهانی بغض راه می رود
[ترجمه ترگمان]پرو ۶: یک فرد شرور، یک مرد شریر (فرهنگ لغت حکم)، walketh با دهانی froward
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Based on acoustic intensity, the estimation of ship motion parameters is put froward, and a rapid algorithm is introduced.
[ترجمه گوگل]بر اساس شدت آکوستیک، برآورد پارامترهای حرکت کشتی به سمت جلو قرار می‌گیرد و یک الگوریتم سریع معرفی می‌شود
[ترجمه ترگمان]براساس شدت آکوستیک، تخمین پارامترهای حرکت کشتی به صورت froward و یک الگوریتم سریع معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mouth of the just bringeth forth wisdom: but the froward tongue shall be cut out.
[ترجمه گوگل]از دهان عادل حكمت می‌آورد، اما زبان نافرمان قطع خواهد شد
[ترجمه ترگمان]دهانه این فقط حکمت الهی است؛ اما زبان froward باید قطع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A naughty person, a wicked man, walketh with a froward mouth.
[ترجمه گوگل]یک بدجنس، یک مرد شریر، با دهن کثیف راه می‌رود
[ترجمه ترگمان]یک آدم شرور، یک آدم شرور با دهان froward
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رای (صفت)
absolute, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, obstinate, arrogant, assuming, presuming, willful, froward, peremptory, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

خود سر (صفت)
resistant, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, intractable, assuming, presuming, willful, intrepid, fearless, froward, untoward, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

یاغی (صفت)
unruly, turbulent, contumacious, lawless, mutinous, froward, malcontent

سر سخت (صفت)
headstrong, dogged, obstinate, tough, tenacious, vivid, vivacious, stubborn, recalcitrant, hardy, enduring, bull-headed, pigheaded, froward, die-hard, refractory, hard-bitten, hard-fought, incompliant, nine-lived, renitent, self-opinionated, stiff-necked, subsistent

انگلیسی به انگلیسی

• contrary, stubborn, rebellious

پیشنهاد کاربران

بپرس