froths

پیشنهاد کاربران

### 1. ( noun ) Bubbles formed on the surface of a liquid
معنی: کف یا حبابی که روی سطح مایع تشکیل می شود ( مثل کف روی قهوه یا آب ) .
Example: The cappuccino had a thick layer of froth.
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه: کاپوچینو یک لایه ضخیم کف داشت.
فارسی: کف، حباب سطحی
- - -
### 2. ( noun ) Something insubstantial or trivial
معنی: چیز بی اهمیت، سطحی یا کم ارزش ( در مفهوم استعاری ) .
Example: The movie was just romantic froth – entertaining but forgettable.
ترجمه: فیلم فقط یک اثر سطحی عاشقانه بود – سرگرم کننده ولی فراموش شدنی.
فارسی: پوچ، بی ارزش، سطحی
- - -
### 3. ( verb ) To form or produce froth
معنی: کف کردن، کف تولید کردن ( برای مایع ) .
Example: The soap frothed in the warm water.
ترجمه: صابون در آب گرم کف کرد.
فارسی: کف کردن، کف تولید کردن
- - -
### 4. ( verb – informal ) To show intense emotion, especially anger
معنی: خیلی عصبانی یا هیجان زده شدن ( اغلب به صورت "frothing at the mouth" ) .
Example: He was frothing at the mouth with rage.
ترجمه: از شدت عصبانیت کف به دهان آورده بود.
فارسی: خشمگین شدن شدید ( استعاری )
- - -
### 5. ( noun – finance, informal )
معنی: نوسانات غیرواقعی یا موقتی در بازار ( مثل حباب اقتصادی ) .
Example: The tech stock boom was mostly froth with no real value.
ترجمه: رونق سهام فناوری بیشتر شبیه یک حباب بی ارزش بود.
فارسی: حباب اقتصادی، نوسان توخالی
collocations :
1. All froth and no substance – فقط ظاهر دارد، ولی محتوایی ندارد.
1 It's all froth and no substance – فقط حرف است، بدون محتوا. – فقط حرف است، بدون واقعیت یا عمل.
2. Frothing at the mouth – بسیار عصبانی ( اشاره به خشم حیوانات ) .
2 He was frothing at the mouth with rage – از شدت عصبانیت کف به دهان آورده بود. – از شدت عصبانیت دیوانه شده بود.
3. To froth over something – بسیار هیجان زده یا عصبانی بودن.
3 The fans were frothing over the new trailer – هواداران از دیدن تریلر جدید به شدت هیجان زده بودند. – هواداران از تریلر حسابی ذوق زده شدند.
4. Written in the froth and foam – چیزی زودگذر و ناپایدار.
4 Their dreams were written in the froth and foam – خواب هایشان زود از بین رفتند. – رؤیاهایشان همچون کف روی آب محو شدند.
5. The froth of life – جنبه های سطحی یا کم اهمیت زندگی.
5 He enjoyed the froth of life but never sought its depth – از ظاهر زندگی لذت می برد ولی به عمق آن فکر نمی کرد. – از زرق وبرق زندگی خوشش می آمد ولی به معنایش فکر نمی کرد.
6. Froth and bubble – نماد زودگذری یا ناپایداری.
6 Life is mostly froth and bubble; two things stand like stone – زندگی بیشتر کف و حباب است، فقط دو چیز ماندگارند. – زندگی بیشتر پوچ و زودگذر است، فقط دو چیز ثابت اند.
7. The froth of excitement – هیجان لحظه ای و سطحی.
7 Amid the froth of excitement, she forgot the real purpose – در میان هیجان زودگذر، هدف واقعی را فراموش کرد. – در اوج شور لحظه ای، هدف اصلی از یادش رفت.
chatgpt

کف ساز

بپرس