frosted

/ˈfrɒstəd//ˈfrɒstɪd/

معنی: یخ زده
معانی دیگر: پوشیده ازشبنم ی  زده، ی  زده، سرمازده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: covered or tipped with ice crystals.

(2) تعریف: frozen or frostbitten.

(3) تعریف: coated or topped with icing, as cake or cookies.

(4) تعریف: given an appearance of frost, as by coating glass with a translucent substance or by coloring ends or strands of hair in a lighter color than the rest of one's hair.

جمله های نمونه

1. frosted glass
شیشه ی مات

2. our mellons were frosted again
خربزه های ما را دوباره سرما زد.

3. the windows were frosted over during the night
در طول شب برفک پنجره ها را پوشاند.

4. The baker frosted the cake with a mixture of sugar and whites of eggs.
[ترجمه گوگل]نانوا روی کیک را با مخلوطی از شکر و سفیده تخم مرغ یخ زد
[ترجمه ترگمان]نانوا کیک را با مخلوطی از شکر و سفیده تخم مرغ یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cold has frosted the windows.
[ترجمه گوگل]سرما پنجره ها را یخ زده است
[ترجمه ترگمان]سرما پنجره ها را پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fields have frosted up in this wintry morning.
[ترجمه گوگل]مزارع در این صبح زمستانی یخ زده اند
[ترجمه ترگمان]در این صبح زمستانی مزرعه یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cook frosted the cake with a mixture of sugar and whites of eggs.
[ترجمه گوگل]آشپز کیک را با مخلوطی از شکر و سفیده تخم مرغ یخ زد
[ترجمه ترگمان]آشپز کیک را با مخلوطی از شکر و سفیده تخم مرغ پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moonlight filtered in through the frosted window.
[ترجمه گوگل]نور مهتاب از پنجره یخ زده وارد شد
[ترجمه ترگمان]نور مهتاب از پنجره یخ زده وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He could see the light through the frosted glass.
[ترجمه گوگل]او می توانست نور را از طریق شیشه مات ببیند
[ترجمه ترگمان]نور را از میان شیشه های مات یلدا می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Overnight all the windowpanes had frosted over.
[ترجمه گوگل]در طول شب تمام شیشه های پنجره یخ زده بودند
[ترجمه ترگمان]تمام پنجره ها یخ زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All the windows frosted up overnight.
[ترجمه گوگل]تمام پنجره ها یک شبه یخ زدند
[ترجمه ترگمان]تمام پنجره ها یک شبه یخ زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I think the water pipes have frosted up.
[ترجمه گوگل]فکر کنم لوله های آب یخ زده
[ترجمه ترگمان]فکر کنم لوله های آب یخ زده باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fields have frosted over in this wintry morning.
[ترجمه گوگل]مزارع در این صبح زمستانی یخ زده اند
[ترجمه ترگمان]در این صبح زمستانی مزرعه یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The car windscreen frosted over during the night.
[ترجمه گوگل]شیشه جلوی ماشین در طول شب یخ ​​زد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل در طول شب یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her cocktail glass was frosted with sugar.
[ترجمه گوگل]لیوان کوکتل او پر از شکر بود
[ترجمه ترگمان]لیوان نوشیدنی او یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یخ زده (صفت)
frozen, frosted, frosty

انگلیسی به انگلیسی

• covered with frost; glazed, having a frostlike appearance (glass); frostbitten; covered with icing (cake); highlighted, tinted or bleached (about hair)
frosted glass has a rough surface that you cannot see through.

پیشنهاد کاربران

مات ( برا شیشه )
( شیرینی و کیک ) خاکه قند پاشیده
هایلایت شده

بپرس