frontward

/ˈfrʌntwərd//ˈfrʌntwəd/

معنی: جلوی، بطرف جلو
معانی دیگر: بطرف جلو، جلوی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
مشتقات: frontwards (adv.)
(1) تعریف: toward the front.
متضاد: backward
مشابه: forward

- facing frontward
[ترجمه گوگل] رو به جلو
[ترجمه ترگمان] رو به روی frontward
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: with the front part foremost or leading.
متضاد: backward

- Most of the children were marching frontward, but some were marching backward as a joke.
[ترجمه گوگل] بیشتر بچه‌ها به سمت جلو می‌رفتند، اما بعضی‌ها به شوخی به عقب می‌رفتند
[ترجمه ترگمان] بیشتر بچه ها در حال رژه رفتن بودند، اما بعضی از آن ها مثل یک شوخی به عقب می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She practiced sewing backward as well as frontward on her new sewing machine.
[ترجمه گوگل]او در چرخ خیاطی جدید خود خیاطی را به سمت عقب و همچنین رو به جلو تمرین می کرد
[ترجمه ترگمان]او هم مانند frontward که روی چرخ خیاطی جدیدش کار می کرد، خیاطی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "I've seen in other cars babies his age," Paige says. "I've seen them front-facing so I just always thought, 'OK, once he comes out of the infant seat, he faces [frontward].
[ترجمه گوگل]پیج می‌گوید: «من در ماشین‌های دیگر نوزادان همسن او را دیده‌ام من آن‌ها را روبه‌رو دیده‌ام، بنابراین همیشه فکر می‌کردم، «بسیار خوب، وقتی از صندلی نوزاد بیرون می‌آید، رو به جلو می‌رود »
[ترجمه ترگمان]Paige می گوید: \" من در ماشین های دیگر در سن و سال او دیده ام من آن ها را در مقابل دیدم، بنابراین همیشه فکر می کردم، بسیار خوب، زمانی که از صندلی نوزاد بیرون می آید، او با (frontward)روبرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Meanwhile, the vowels in 'bud, ' 'bode' and 'boot' all shift frontward.
[ترجمه گوگل]در همین حال، حروف صدادار در «bud»، «bode» و «boot» همگی به سمت جلو تغییر می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، حروف صدادار در نطفه، نشانه و راه انداز همه جا به جا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On ice, the opposite is true: A liquid layer reduces frontward friction, and the stone spins and slides in the same direction.
[ترجمه گوگل]روی یخ برعکس این موضوع صادق است: یک لایه مایع اصطکاک رو به جلو را کاهش می دهد و سنگ در همان جهت می چرخد ​​و می لغزد
[ترجمه ترگمان]بر روی یخ، نقطه مقابل درست است: یک لایه مایع اصطکاک frontward را کاهش می دهد، و سنگ به همان جهت می چرخد و می لغزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Regarding to the estimation of the elevated together with suspended heights of pipeline above the sea floor, they can be calculated with the Frontward and Backward models derived in this dissertation.
[ترجمه گوگل]با توجه به برآورد ارتفاع به همراه ارتفاعات معلق خط لوله از کف دریا، می توان آنها را با مدل های Frontward و Backward که در این پایان نامه به دست آمده محاسبه کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به تخمین سطح بالای خط لوله بر روی کف دریا، می توان آن ها را با مدل های پشت و رو به جلو که در این مقاله به دست آمد محاسبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلوی (صفت)
prior, former, forward, anterior, fore, frontward

بطرف جلو (قید)
forward, frontward, forwards, frontwards

انگلیسی به انگلیسی

• forward; toward the front; advanced
forward; in the direction or toward the front; to the front

پیشنهاد کاربران

بپرس