frontiersman

/ˈfrʌntɪəzmən//ˈfrʌntɪəzmən/

معنی: مرز نشین
معانی دیگر: مرد سر حد نشین، سرحدنشین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: frontiersmen
• : تعریف: a man who lives on or near a frontier.
مشابه: pioneer

جمله های نمونه

1. The book portrays him as a heroic frontiersman of the Wild West.
[ترجمه گوگل]کتاب او را به عنوان یک مرزبان قهرمان غرب وحشی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب او را به عنوان قهرمانی قهرمانانه غرب وحشی توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Smith, Poul Anderson, and other science fiction authors are solitary frontiersmen and rugged individualists.
[ترجمه گوگل]اسمیت، پول اندرسون و دیگر نویسندگان داستان های علمی تخیلی مرزنشینان منزوی و فردگرای خشن هستند
[ترجمه ترگمان]اسمیت، Poul اندرسون، و دیگر نویسندگان علمی تخیلی solitary frontiersmen و individualists rugged هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The frontiersman heroes such as Davy Crockett no longer excite our moral support.
[ترجمه گوگل]قهرمانان مرزبانی مانند دیوی کروکت دیگر حمایت اخلاقی ما را تحریک نمی کنند
[ترجمه ترگمان]قهرمانان frontiersman مانند دی Davy دیگر پشتیبان اخلاقی ما نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Others became refugees and provided the Habsburgs with some of their frontiersmen.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر پناهنده شدند و برخی از مرزنشینان هابسبورگ ها را تامین کردند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر پناهنده شدند و the را با برخی از frontiersmen خود فراهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Christian was always more of a frontiersman than a Knight having set foot in nearly every part of Enroth before finally settling into military service in Erathia.
[ترجمه گوگل]کریستین همیشه بیشتر از یک شوالیه یک مرزنشین بود که تقریباً در هر قسمت از انروث قدم گذاشت و سرانجام در اراتیا به خدمت سربازی رفت
[ترجمه ترگمان]کریستین همیشه نسبت به نایت ساید بیش از یک شوالیه بود که تقریبا هر قسمتی از Enroth را پیش از رسیدن به خدمت نظامی در Erathia پیاده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Daniel Boone, legendary as an early American frontiersman, claimed that when he could see smoke from his neighbor's chimney, it was time for him to move farther west.
[ترجمه گوگل]دنیل بون، افسانه‌ای به عنوان یک مرزنشین اولیه آمریکایی، ادعا کرد که وقتی توانست دود را از دودکش همسایه‌اش ببیند، زمان آن فرا رسیده بود که به سمت غرب حرکت کند
[ترجمه ترگمان]دانیل بون به عنوان یک آمریکایی اولیه آمریکایی افسانه ای بود ادعا می کرد که وقتی می توانست دود از دودکش خانه همسایه را ببیند، وقتش بود که به سمت غرب حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old frontiersman said with a genial smile: "it's not a heavy loss, losing one horse, who knows but that this may be a blessing in disguise?"
[ترجمه گوگل]مرزنشین پیر با لبخندی دلنشین گفت: از دست دادن یک اسب ضرر سنگینی نیست، چه کسی می داند که این ممکن است یک نعمت باشد؟
[ترجمه ترگمان]پیرمرد با لبخندی ملایم گفت: \"این یک شکست سنگین نیست، از دست دادن یک اسب، که می داند شاید این یک موهبت است برای تغییر قیافه؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lincoln as a young frontiersman read Plutarch, Shakespeare and the Bible.
[ترجمه گوگل]لینکلن به عنوان یک جوان مرزنشین پلوتارک، شکسپیر و کتاب مقدس را می خواند
[ترجمه ترگمان]لینکلن به عنوان یک frontiersman جوان، پلوتارک، شکسپیر و انجیل را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The son of Thomas Lincoln, a frontiersman whose own father had been killed by Native Americans, the years leading up to Abraham's adulthood were marred by poverty.
[ترجمه گوگل]پسر توماس لینکلن، مرزنشینی که پدرش توسط بومیان آمریکایی کشته شده بود، سال های منتهی به بزرگسالی آبراهام با فقر همراه بود
[ترجمه ترگمان]پسر توماس لینکلن، a که پدرش توسط آمریکایی های بومی کشته شده بود، سال هایی که به بزرگسالی منجر شد، براثر فقر خدشه دار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was known as a frontiersman from the state of Tennessee.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک مرزنشین از ایالت تنسی شناخته می شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان a از ایالت تنسی شناخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Toting water lessened the frontiersman 's enthusiasm for drinking it.
[ترجمه گوگل]آب کامل شور و شوق مرزنشینان را برای نوشیدن آن کاهش داد
[ترجمه ترگمان]این آب شور و شوق the را برای نوشیدن آن کاهش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lincoln as a young frontiersman read Plutarch, Shakespeare and the Bible. But then he was Lincoln.
[ترجمه گوگل]لینکلن به عنوان یک جوان مرزنشین پلوتارک، شکسپیر و کتاب مقدس را می خواند اما پس از آن او لینکلن بود
[ترجمه ترگمان]لینکلن به عنوان یک frontiersman جوان، پلوتارک، شکسپیر و انجیل را می خواند ولی بعد لینکلن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In doing so, he relies heavily on the work of ethno-botanist and psychedelic frontiersman Terence McKenna.
[ترجمه گوگل]در انجام این کار، او به شدت بر کار گیاه‌شناس قومی و مرزبان روان‌گردان، ترنس مک‌کنا تکیه می‌کند
[ترجمه ترگمان]در انجام این کار، او به شدت بر کار of - گیاه شناس و روان گردان Terence مک کنا تکیه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Billy the Kid worked as a cowboy, but he was more a townie than a frontiersman.
[ترجمه گوگل]بیلی کید به عنوان یک گاوچران کار می کرد، اما او بیشتر شهرنشین بود تا مرزنشین
[ترجمه ترگمان]بیلی بچه به عنوان یه کابوی کار می کرد اما اون بیشتر از یه frontiersman
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرز نشین (اسم)
frontiersman

انگلیسی به انگلیسی

• man who lives on the frontier

پیشنهاد کاربران

A “frontiersman” is an individual who ventures into unexplored or undeveloped areas, often with the intent of settling or establishing a new community. The term is commonly associated with the early settlers of North America and their exploration of the western frontier.
...
[مشاهده متن کامل]

فردی که در مناطق اکتشاف نشده یا توسعه نیافته سرمایه گذاری می کند، اغلب به قصد استقرار یا ایجاد یک جامعه جدید.
این اصطلاح معمولاً با مهاجران اولیه آمریکای شمالی و اکتشاف آنها در مرزهای غربی مرتبط است.
مثال؛
For instance, a historian might describe the frontiersmen of the 19th century as brave and resilient individuals who pushed the boundaries of civilization.
In a discussion about exploration, someone might say, “The frontiersmen played a crucial role in expanding the country and opening up new possibilities. ”
A teacher might ask their students, “Can you imagine what it must have been like to be a frontiersman, venturing into the unknown with limited resources and facing numerous challenges?”

بپرس