frontal lobe

/ˈfrəntl̩loʊb//ˈfrʌntl̩ləʊb/

(کالبد شناسی) بخش قدامی مغز (که زیر استخوان پیشانی قرار دارد)، لب پیشانی، قسمت قدامی دونیمکره م، لب قدامی مغز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the part of the brain that is covered by the frontal bone.

جمله های نمونه

1. And the motor strip is part of the frontal lobe, forming its rear border with the parietal lobe.
[ترجمه گوگل]و نوار موتور بخشی از لوب جلویی است و مرز عقبی آن را با لوب جداری تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]و نوار موتور بخشی از بخش جلویی مغز است و مرز پشت خود را با بخش آهیانه ای ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This occurs in extensive bilateral frontal lobe dysfunction and is usually due to vascular disease, hydrocephalus, or massive neoplasia.
[ترجمه گوگل]این در اختلال عملکرد دو طرفه لوب فرونتال گسترده رخ می دهد و معمولاً به دلیل بیماری عروقی، هیدروسفالی یا نئوپلازی عظیم است
[ترجمه ترگمان]این امر در عملکرد کلی پیشانی دو جانبه رخ می دهد و معمولا به علت بیماری عروقی، hydrocephalus، یا neoplasia بزرگ رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You have to lose lots of frontal lobe, or lots of language cortex.
[ترجمه گوگل]شما باید تعداد زیادی لوب فرونتال یا تعداد زیادی قشر زبان را از دست بدهید
[ترجمه ترگمان]شما باید لوب پیشانی و یا قشر زیادی از قسمت های زبان را از دست بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The patient with damage to one frontal lobe catches on to the original sorting strategy and gets the string of yes answers.
[ترجمه گوگل]بیمار با آسیب به یک لوب فرونتال به استراتژی مرتب‌سازی اصلی می‌پردازد و رشته‌ای از پاسخ‌های بله را دریافت می‌کند
[ترجمه ترگمان]بیمار مبتلا به آسیب به بخش قدامی به استراتژی مرتب سازی اصلی می رسد و رشته پاسخ بله را دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Certainly this frontal lobe role in adaptive behavior is linked to the mechanisms of selective attention.
[ترجمه گوگل]مطمئناً این نقش لوب فرونتال در رفتار تطبیقی ​​با مکانیسم های توجه انتخابی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این نقش بخش قدامی در رفتار انطباقی با مکانیزم های توجه انتخابی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It showed a tumor in the frontal lobe in a very awkward place: close to the motor strip and language areas.
[ترجمه گوگل]تومور را در لوب فرونتال در یک مکان بسیار ناخوشایند نشان داد: نزدیک به نوار حرکتی و نواحی زبان
[ترجمه ترگمان]آن یک تومور در لوب پیشانی را در یک مکان بسیار نامناسب نشان داد: نزدیک به نوار موتور و مناطق زبانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A tumor had formed in the right frontal lobe of his brain.
[ترجمه گوگل]توموری در لوب پیشانی راست مغزش ایجاد شده بود
[ترجمه ترگمان]یک تومور در قسمت راست مغز او شکل گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Small strokes of frontal lobe seldom come to the attention of neurologists.
[ترجمه گوگل]سکته های کوچک لوب فرونتال به ندرت مورد توجه متخصصان مغز و اعصاب قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]حرکت های کوچک لوب پیشانی به ندرت به توجه متخصصان اعصاب تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As frontal lobe function deteriorates further, the patient repeats actions over and over.
[ترجمه گوگل]با بدتر شدن بیشتر عملکرد لوب فرونتال، بیمار اقدامات را بارها و بارها تکرار می کند
[ترجمه ترگمان]هرچه عملکرد بخش قدامی بیشتر شود، بیمار اقدامات خود را بارها و بارها تکرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Patients with frontal lobe damage also show a reduction in emotional responsiveness.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به آسیب لوب فرونتال نیز کاهش پاسخ عاطفی را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که آسیب لوب پیشانی دارند نیز کاهش حساسیت عاطفی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Figuring out frontal lobe functions has been quite difficult.
[ترجمه گوگل]پی بردن به عملکرد لوب فرونتال بسیار دشوار بوده است
[ترجمه ترگمان]درک توابع بخش قدامی کاملا دشوار بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The study centers on a part of the frontal lobe called Broca's area.
[ترجمه گوگل]این مطالعه بر روی بخشی از لوب پیشانی به نام ناحیه بروکا متمرکز است
[ترجمه ترگمان]این مطالعه در بخشی از بخش قدامی به نام ناحیه بروکا نام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The study centers on a part of the frontal lobe Broca's area.
[ترجمه گوگل]این مطالعه بر روی بخشی از ناحیه لوب فرونتال بروکا متمرکز است
[ترجمه ترگمان]این مطالعه به بخشی از ناحیه پیشانی قدامی (قدامی)نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He operated on her for a rather large right frontal lobe tumor.
[ترجمه گوگل]او او را برای یک تومور نسبتاً بزرگ لوب پیشانی راست جراحی کرد
[ترجمه ترگمان]او برای یک تومور مغزی نسبتا بزرگ روی او کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] لوب یا قطعه پیشانی. قسمتی از مغز که تقریباً جلو شکنج پره سانترال قرار گرفته است.

پیشنهاد کاربران

بپرس