1. frontal lobe
بخش قدامی مغز،لب پیشانی
2. to mount a frontal attack
از جلو مورد حمله قرار دادن
3. Military leaders are not expecting a frontal assault by the rebels.
[ترجمه گوگل]رهبران نظامی انتظار حمله پیش روی شورشیان را ندارند
[ترجمه ترگمان]رهبران نظامی انتظار حمله از سوی شورشیان را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The minefields make an all-out frontal attack almost impossible.
[ترجمه گوگل]میدان های مین یک حمله تمام عیار از جلو را تقریبا غیرممکن می کند
[ترجمه ترگمان]میدان های مین یک حمله کامل را تقریبا غیرممکن انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. After the election, the party launched into a frontal assault on the British media.
[ترجمه گوگل]پس از انتخابات، این حزب به رسانه های بریتانیا حمله کرد
[ترجمه ترگمان]پس از انتخابات، این حزب به حمله به رسانه های بریتانیایی وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The enemy made a frontal attack on our troops.
7. They launched a frontal attack on company directors.
[ترجمه گوگل]آنها به مدیران شرکت حمله کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها حمله frontal به مدیران شرکت را آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Washington is launching a frontal attack on the enemy.
[ترجمه گوگل]واشنگتن در حال حمله از جبهه به دشمن است
[ترجمه ترگمان]واشنگتن حمله frontal به دشمن را آغاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And the motor strip is part of the frontal lobe, forming its rear border with the parietal lobe.
[ترجمه گوگل]و نوار موتور بخشی از لوب جلویی است و مرز عقبی آن را با لوب جداری تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]و نوار موتور بخشی از بخش جلویی مغز است و مرز پشت خود را با بخش آهیانه ای ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A full frontal assault right in the snout.
11. This occurs in extensive bilateral frontal lobe dysfunction and is usually due to vascular disease, hydrocephalus, or massive neoplasia.
[ترجمه گوگل]این در اختلال عملکرد دو طرفه لوب فرونتال گسترده رخ می دهد و معمولاً به دلیل بیماری عروقی، هیدروسفالی یا نئوپلازی عظیم است
[ترجمه ترگمان]این امر در عملکرد کلی پیشانی دو جانبه رخ می دهد و معمولا به علت بیماری عروقی، hydrocephalus، یا neoplasia بزرگ رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There is a fine early 18C altar frontal and some arm reliquaries on the altar.
[ترجمه گوگل]در جلوی محراب اولیه 18 درجه سانتیگراد و تعدادی تکیه بازو روی محراب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک پیشانی نزدیک به محراب و چند بازو در محراب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A frontal lobotomy was of more use.
[ترجمه گوگل]لوبوتومی فرونتال کاربرد بیشتری داشت
[ترجمه ترگمان]فشار پیشانی بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Dull frontal headache, occipital headache; pain in the jaws go to the head.
[ترجمه گوگل]سردرد مبهم پیشانی، سردرد پس سری؛ درد در فک به سر می رود
[ترجمه ترگمان]سردرد خفیفی، سردرد خوشه ای، سردرد، درد در آرواره هایش به سر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Typically, a small triangular frontal ganglion lies above the oesophagus, a short distance in front of the brain.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، یک گانگلیون پیشانی مثلثی کوچک در بالای مری، در فاصله کوتاهی در جلوی مغز قرار دارد
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، یک غده عصبی مثلثی کوچک بالای سر مری و فاصله کمی در مقابل مغز قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید