front end


(وابسته به قرارداد یا معامله ای که مستلزم پرداخت مبلغی به عنوان پیش پرداخت باشد) پیشاپیش، پیشکی، از پیش، از قبل، علی الحساب

جمله های نمونه

1. a front-end payment of ten thousand dollars
پیش پرداخت به مبلغ ده هزار دلار

2. The front end of the car separated from the rest of the vehicle.
[ترجمه گوگل]قسمت جلویی ماشین از بقیه وسیله نقلیه جدا شد
[ترجمه ترگمان]قسمت جلویی خودرو از بقیه وسایل نقلیه جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The consequence of having a front end is that stimuli tend to make their impact there first.
[ترجمه گوگل]پیامد داشتن یک قسمت جلویی این است که محرک ها تمایل دارند ابتدا در آنجا تأثیر بگذارند
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک پایان جلو این است که محرک ها ابتدا تاثیر خود را در آنجا ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Way at the front end of the house red light came pouring through the tunnel and showed the lake burnished and menacing.
[ترجمه گوگل]در انتهای جلوی خانه چراغ قرمز از تونل می‌ریخت و دریاچه را درخشان و تهدیدکننده نشان می‌داد
[ترجمه ترگمان]در انتهای خانه نور قرمز رنگ از تونل بیرون آمد و دریاچه درخشان و تهدید آمیز دریاچه را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At the front end Open windows or the X Window system can be run.
[ترجمه گوگل]در قسمت جلویی پنجره های باز یا سیستم X Window را می توان اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]در نمای جلو پنجره های باز یا سیستم پنجره ای X می تواند اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The set of all labels which the acoustic front end must decide between is the set of all phonemes in the language.
[ترجمه گوگل]مجموعه تمام برچسب هایی که قسمت جلویی آکوستیک باید بین آنها تصمیم بگیرد، مجموعه ای از همه واج های زبان است
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از همه برچسب ها که در قسمت جلویی صوتی قرار دارند، باید بین مجموعه ای از تمام بخش ها در زبان تصمیم گیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As I conveniently feed his front end, his droppings should cascade on to the newspapers covering the floor.
[ترجمه گوگل]همانطور که من به راحتی قسمت جلویی او را تغذیه می کنم، مدفوع او باید به روزنامه هایی که زمین را می پوشاند، بریزد
[ترجمه ترگمان]همان طور که من به راحتی به او غذا می دادم، droppings باید روی زمین می افتاد و روی زمین می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In vertebrates the brain is the much expanded front end of the spinal cord.
[ترجمه گوگل]در مهره داران، مغز قسمت جلویی طناب نخاعی است که بسیار منبسط شده است
[ترجمه ترگمان]در مهره داران مغز قسمت بزرگ جلویی طناب نخاعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The front end system is adopted to meet the demand of real - time characteristic and multi - task management .
[ترجمه گوگل]سیستم جلویی برای پاسخگویی به تقاضای مشخصه های بلادرنگ و مدیریت چند وظیفه ای اتخاذ شده است
[ترجمه ترگمان]سیستم لوکس جلو برای پاسخگویی به تقاضای مشخصه زمان حقیقی و مدیریت چند وظیفه ای تدوین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many swimmers lose the front end of their stroke on each breath.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شناگران در هر نفس، قسمت جلویی سکته مغزی خود را از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شناگران سر جلویی ضربه خود را بر روی هر نفس از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The front end a monitoring adapter with responsibility for capturing and transmitting the on - site environment data.
[ترجمه گوگل]قسمت جلویی یک آداپتور مانیتورینگ با مسئولیت گرفتن و انتقال داده های محیطی در محل
[ترجمه ترگمان]جبهه جلویی یک رابط نظارتی با مسیولیت ضبط و انتقال داده های محیط وب سایت را به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yet lexical access stands in the same relation to these levels as the acoustic front end stands to lexical access.
[ترجمه گوگل]با این حال دسترسی واژگانی در همان رابطه با این سطوح قرار دارد که قسمت جلویی آکوستیک با دسترسی واژگانی است
[ترجمه ترگمان]با این حال دسترسی واژگانی در همان رابطه با این سطوح به عنوان نقطه مقابل آکوستیکی در برابر دسترسی لغوی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The updated suspension includes a more stylish link for the trademark Telelever front end, together with a new shock.
[ترجمه گوگل]سیستم تعلیق به روز شده شامل یک لینک شیک تر برای علامت تجاری Telelever جلویی همراه با یک شوک جدید است
[ترجمه ترگمان]تعلیق به روز شده شامل یک پیوند stylish برای علامت تجاری علامت تجاری، همراه با یک شوک جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You need to go mad with your right foot before unpleasant noises being to emanate from the front end.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه صداهای ناخوشایند از قسمت جلویی بیرون بیاید، باید با پای راست خود دیوانه شوید
[ترجمه ترگمان]باید پای راست و پای راستش را قبل از اینکه سر و صدای ناخوشایندی از جلو بیرون بیاید، عصبانی به شی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The freight train was partially derailed, with its shattered front end resting close to a home.
[ترجمه گوگل]قطار باری تا حدی از ریل خارج شد و قسمت جلویی متلاشی شده آن در نزدیکی یک خانه قرار داشت
[ترجمه ترگمان]قطار باری از ریل خارج شده بود و قسمت جلویی خرد شده اش به خانه نزدیک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] جلودار ( پیشرو) - کامپیوتر یا برنامه ای که به کمک آن می توان با کامپیوتر یا برنامه ی دیگری ارتباط برقرار کرد . مثلاً ابرکامپیوترها معمولاً با کاربران خود به طور مستقیم ارتباط برقرار نمی کنند، بلکه کاربران، برنامه هارا از طریق کامپیوتر دیگری به نام کامپیوتر پیشرو ارائه می دهند. - نرم افزار نهایی
[برق و الکترونیک] بخش اول طبقه ی آخر به تنظیمگر تلویزیون ،شامل یک یا چند طبقه ی تقویت «آر - اف» نوسانساز محلی، و مخلوط کن به همراه تمام مدارهای تنظیم کانال گفته می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• part of a program which is responsible for the user interface
computer that does some set-up and filtering for another computer; software that provides a user-friendly interface for another program (computers)

پیشنهاد کاربران

در فناوری ساخت نیمه رساناها و قطعات الکترونیکی به معنای پردازش های پیشین
پیشخوان
قسمت جلویی اتومبیل یا هر وسیله نقلیه دیگر
front end ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: مرحلۀ پیشین
تعریف: مرحلۀ آغازین یک فرایند
پیشرفته
پیش زمینه
The front end of his vehicle crushed
قسمت جلویی ماشینش
پیشا: "پیش" "ا" به معنی سمت جلو
لایه جلویی
پیشرو
سمتِ کاربر
front end amplifier
تقویت کننده ی طبقه ی اول که مستقیما به بدن بیمار متصل میشود.
دستگاه ها ثبت سیگنال زیستی
مهندسی پزشکی
پیشا، پیشگاه
مرحله پیشین
پیشگاه
به معنی جایی که محتوا یا عملکردها به کاربر ارایه می شود.
جلوگاه
طراح سایت
طراح وب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس