frolic

/ˈfrɑːlɪk//ˈfrɒlɪk/

معنی: رقص، خوشی، جست و خیز، سرور و نشاط، ورجه ورجه کردن، خوشی کردن
معانی دیگر: شوخی و مسخره بازی، آلیز، شوخی خرکی، شلنگ تخته، مهمانی گرم و خوب، مسابقه ی پر حرارت و شادمانی، فعالیت جانانه، شادیانه، جشن و سرور، جست وخیز کردن، شلنگ تخته انداختن، آلیزیدن، بازیگوشی کردن، دنیدن، شادمانی، خرم دلی، شنگولی، آلیزش، (قدیمی) شاد، سرحال، شادی کردن، خوش گذراندن، جشن و سرور برپا کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: merriment or fun.
مترادف: fun, merriment, romp
مشابه: caper, gaiety, high jinks, merrymaking, play, sport

(2) تعریف: a good time or a playful, sometimes mischievous act.
مترادف: antic, lark, prank
مشابه: caper, high jinks, sport
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: frolics, frolicking, frolicked
مشتقات: frolicker (n.)
• : تعریف: to act playfully, by romping about, making merry, or playing pranks.
مترادف: caper, disport, frisk, gambol, romp, skylark
مشابه: antic, cavort, play, sport

جمله های نمونه

1. the frolic preceding the wedding day
جشن و سرور قبل از روز عروسی

2. the students' frolic was interrupted by the stern teacher
معلم عبوس به شلنگ تخته ی شاگردان پایان داد.

3. The children are having a frolic before bedtime.
[ترجمه گوگل]بچه ها قبل از خواب شادی می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها قبل از خواب سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They had a frolic in the country.
[ترجمه گوگل]آنها در کشور شادی داشتند
[ترجمه ترگمان]در این کشور خوشی و خوشی پیدا کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was just a harmless frolic.
[ترجمه گوگل]این فقط یک شادی بی ضرر بود
[ترجمه ترگمان]فقط یه frolic بی ضرر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The children had a frolic before bedtime.
[ترجمه گوگل]بچه ها قبل از خواب شادی می کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها قبل از خواب سر و کار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The days of fun and frolic were gone for ever.
[ترجمه گوگل]روزهای تفریح ​​و شادی برای همیشه از بین رفت
[ترجمه ترگمان]روزه ای خوش و خوشی برای همیشه از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Others freak out and enjoy the chance to frolic.
[ترجمه گوگل]دیگران از این فرصت شادی و نشاط لذت می برند
[ترجمه ترگمان]بقیه هم وحشت می کنند و از این فرصت لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And lo! how doth the brown bear frolic upon a bank of sempiternal moss!
[ترجمه گوگل]و ببین! چگونه خرس قهوه ای بر روی ساحلی از خزه های نیمه شبه میل می کند!
[ترجمه ترگمان]و اینک! چه طور این خرس قهوه ای به یک ساحل خزه sempiternal پناه می برد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Knights joust and frolic.
[ترجمه گوگل]شوالیه ها می چرخند و شادی می کنند
[ترجمه ترگمان] شوالیه ها مبارزه کردن و خوشی کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The children continued to frolic in the street, running up to the Metropolitans, taunting them, and then running away.
[ترجمه گوگل]بچه ها در خیابان به جست و خیز ادامه دادند، به سمت متروپولیتن ها دویدند، آنها را مسخره کردند و سپس فرار کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها همچنان در خیابان ها جست وخیز می کردند و به طرف the می دویدند و آن ها را مسخره می کردند و بعد فرار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They chase and frolic, tarry, turn loops; they make croaks, high cries, and rattling sounds.
[ترجمه گوگل]آنها تعقیب می کنند و شادی می کنند، درنگ می کنند، حلقه می زنند آنها غرغر، فریاد بلند، و صداهای تق تق می دهند
[ترجمه ترگمان]سر و کول هم با صدای گرفته و بلند، در حالی که با صدای گرفته و فریادهای بلند خر خر می کنند، با صدای گرفته و خر خر خر خر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tourists sunbathe and frolic in the ocean.
[ترجمه گوگل]گردشگران در اقیانوس آفتاب می گیرند و شادی می کنند
[ترجمه ترگمان]توریست ها در اقیانوس به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their frolic in the surf threatened to become ugly.
[ترجمه گوگل]شادی آنها در موج سواری تهدیدی برای زشت شدن بود
[ترجمه ترگمان]آن ها در دریا به سر می بردند و تهدید می کردند که زشت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رقص (اسم)
ball, dance, dancing, hopping, frolic, haymaker, pas

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

جست و خیز (اسم)
bound, frolic, caper, gambol, saltation, frisk, spring, curvet, tittup, exultance

سرور و نشاط (اسم)
glee, frolic

ورجه ورجه کردن (فعل)
frolic, skip

خوشی کردن (فعل)
disport, joy, frolic, rejoice, express joy, exult, rollick

انگلیسی به انگلیسی

• gaiety, merriment, fun; prank, mischievous behavior
gambol, frisk, play, have fun; behave in a mischievous manner, play pranks
when animals or children frolic, they run around and play in a lively way.
a frolic is lively, happy, and carefree behaviour.

پیشنهاد کاربران

بازیگوشی
خوشحال بودن
الهام قدوسی
( In the book ( dairy of a wimpy kid
Come this phrase:
Every on expects you to be outside all day "frolicking"and whatever
ورجه وورجه، جست و خیز، شادمانی،
To play, run around, move about, or, behave in a playful, cheerful, happy, boisterous, carefree, lively manner
They laughed and frolicked in the beauty of the• flowers and forgot their problem for a moment

بپرس