fritter

/ˈfrɪtər//ˈfrɪtə/

معنی: خرده، پاره، خاگینه گوشت دار، هدر کردن، خرد کردن، قطعه قطعه کردن
معانی دیگر: (معمولا با: -away وقت یا پول و غیره) تلف کردن، هدر دادن، حرام کردن، (نادر) تکه، باریکه، تراشه، (نادر) تکه تکه کردن، پاره پاره کردن، باریکه باریکه کردن، کیک آرد ذرت ( که در روغن داغ سرخ شده است)، کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سر  کنند، تلف کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fritters, frittering, frittered
(1) تعریف: to waste or squander by degrees (usu. fol. by away).
متضاد: put to use, save
مشابه: waste

- She frittered away the morning.
[ترجمه گوگل] او صبح خراشید
[ترجمه ترگمان] آن روز صبح را به زحمت می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to shred or tear into small bits.
اسم ( noun )
• : تعریف: a bit or shred.

جمله های نمونه

1. I seem to fritter my time away at coffee mornings.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد وقتم را صرف صبحانه های قهوه می کنم
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد وقتم رو تو قهوه خوردن هدر بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fritter should turn golden brown but not burn.
[ترجمه maj] تکه سرخ کردنی باید به قهوه ای روشن تبدیل بشه ولی نباید بسوزه
|
[ترجمه گوگل]سرخ شده باید قهوه ای طلایی شود اما نسوزد
[ترجمه ترگمان]fritter باید قهوه ای روشن کنند اما می سوزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Continue to turn the fritter until both sides are golden brown.
[ترجمه گوگل]چرخاندن سرخ کن را ادامه دهید تا دو طرف آن قهوه ای طلایی شود
[ترجمه ترگمان]ادامه دهید تا زمانی که هر دو طرف قهوه ای طلایی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To fool around ; fritter time away.
[ترجمه گوگل]گول زدن ؛ زمان سرخ کردن
[ترجمه ترگمان]وقت تلف کردن نیست، وقت تلف کردن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't fritter away your money on things you do not really need.
[ترجمه گوگل]پول خود را صرف چیزهایی نکنید که واقعاً به آنها نیاز ندارید
[ترجمه ترگمان]پول تو را روی چیزهایی که واقعا لازم نداری هدر نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't fritter away your precious time.
[ترجمه گوگل]وقت گرانبهای خود را تلف نکنید
[ترجمه ترگمان]وقت your هدر نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Popular fillings include beef, dough fritter, shrimp, and barbecued pork.
[ترجمه گوگل]پر کردن محبوب شامل گوشت گاو، خمیر سرخ شده، میگو و گوشت خوک کبابی است
[ترجمه ترگمان]پر کردن مردم شامل گوشت گوساله، خمیر دندان، میگو و گوشت کبابی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Managers should focus on promising growth opportunities, not fritter away energy trying to salvage fading ones.
[ترجمه گوگل]مدیران باید روی فرصت‌های رشد امیدوارکننده تمرکز کنند، نه اینکه انرژی را در تلاش برای نجات فرصت‌های در حال محو شدن تلف کنند
[ترجمه ترگمان]مدیران باید بر فرصت های رشد امید بخش تمرکز کنند، نه به هدر رفتن انرژی که سعی در نجات افراد در حال محو شدن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why do you fritter your time and thought away on trivial things?
[ترجمه گوگل]چرا وقت خود را تلف می کنید و به چیزهای بی اهمیت فکر می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا وقتت را تلف می کنی و به چیزهای جزیی فکر می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fritter away one's money on gambling.
[ترجمه گوگل]پول خود را در قمار دور کنید
[ترجمه ترگمان]پول قمار را خرج قمار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's easy to fritter away a fortune if you're not careful.
[ترجمه گوگل]اگر مراقب نباشید، به راحتی می توانید ثروت را از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی خیلی آسان است که یک ثروت را هدر بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If I've got money in my pocket, I tend to fritter it away.
[ترجمه گوگل]اگر پولی در جیبم باشد، تمایل دارم آن را دور بریزم
[ترجمه ترگمان]اگر در جیبم پول داشته باشم، آن را هدر می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If I had the wherewithal to live in comfort, I wouldn't fritter it away.
[ترجمه گوگل]اگر امکاناتی برای زندگی در آسایش داشتم، آن را از بین نمی‌بردم
[ترجمه ترگمان]اگر پول داشتم که در آسایش زندگی کنم، آن را هدر نمی دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Otherwise you simply free up time at work that you will then fritter away pointlessly.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت شما به سادگی زمانی را در محل کار آزاد می کنید که پس از آن بیهوده از بین می برید
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت شما به سادگی وقت خود را در کار رها خواهید کرد که آن وقت بی هوده و بی معنی خواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

پاره (اسم)
bit, part, portion, rag, bribe, fragment, fritter, piece, shred, mammock, scrap

خاگینه گوشت دار (اسم)
fritter

هدر کردن (فعل)
fritter, forfeit

خرد کردن (فعل)
abate, diminish, mitigate, grind, squelch, minify, smash, chop, reduce, decrease, lessen, exterminate, eliminate, narrow, hash, fragment, fritter, annihilate, extenuate, shatter, shiver, crash, de-escalate, break to pieces, disintegrate, mash, comminute, mince, mangle, cut down, fragmentize, demolish, hack, fractionalize, pestle, steamroller

قطعه قطعه کردن (فعل)
anatomize, fragment, fritter, segment

انگلیسی به انگلیسی

• fried piece of batter (often containing a filling of fruit or meat)
waste; be used up, be wasted; break into pieces
fritters consist of fruit or vegetables dipped in batter and fried.
if you fritter away time, money, or opportunities, you waste them or do not take advantage of them.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To waste time or resources on unimportant matters; squander ⏳
🔍 مترادف: Waste
✅ مثال: He frittered away his savings on frivolous purchases instead of investing wisely.
fritter ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: لقمه سوخاری
تعریف: قطعه غذایی که آن را پس از پوشاندن با خمیرابه، در روغن غوطه ور و سرخ می کنند
مایه را خایه کردن ؛ یعنی همه سرمایه را تلف کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به امثال و حکم شود.
پکوره

بپرس