frit

/frɪt//frɪt/

معنی: هراسان
معانی دیگر: خمیر شیشه، خمیر چینی سازی، گرد لعاب (ماده ی شیشه مانند که خرد و گرد می شود و با آن سفال و غیره را لعاب می دهند)، خمیر شیشه وچینی سازی گداختن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in ceramics and glassmaking, any of several partly fused mixtures used in making porcelain, glazes, and the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: frits, fritting, fritted
• : تعریف: to fuse (materials) as a step in making glass, ceramics, or the like.

جمله های نمونه

1. Cerene white frits are lead-free and do not contain zirconium silicate as the opacifying agent.
[ترجمه گوگل]سرخ کردنی های سفید سرن بدون سرب هستند و حاوی سیلیکات زیرکونیوم به عنوان عامل مات کننده نیستند
[ترجمه ترگمان]frits سفید Cerene سرب - عاری هستند و zirconium سیلیکات به عنوان عامل opacifying را شامل نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hot frit adhesive is mixed water radical adhesive is its representing.
[ترجمه گوگل]چسب رادیکال آب مخلوط است که نشان دهنده آن است
[ترجمه ترگمان]چسب frit داغ با چسب رادیکال آب مخلوط شده است که نشان دهنده آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As the precursor of ancient glasses, faience and frit have different chemical compositions and structures from true ancient glasses.
[ترجمه گوگل]به عنوان پیش ساز عینک های باستانی، فیانس و فریت دارای ترکیبات و ساختارهای شیمیایی متفاوت از عینک های باستانی واقعی هستند
[ترجمه ترگمان]به عنوان منادی لیوان های باستانی، faience و frit ترکیبات شیمیایی مختلفی دارند و از عینک قدیمی واقعی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A separate inlet with a ceramic frit is used to aerate the perfusate.
[ترجمه گوگل]یک ورودی مجزا با فریت سرامیکی برای تهویه پرفیوزیت استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک ورودی جداگانه با یک frit سرامیک برای aerate کردن perfusate استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lead oxide in seal frit used for making window assemblies for Argon and Krypton laser tubes.
[ترجمه گوگل]اکسید سرب در فریت مهر و موم برای ساخت مجموعه های پنجره برای لوله های لیزر آرگون و کریپتون استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]اکسید سرب در seal frit برای ایجاد مجموعه های پنجره برای لوله های laser و Krypton کریپتون استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In fact, it was explained before that this frit did not exhibit an exothermic reaction, probably because there was no devitrification of a crystalline phase.
[ترجمه گوگل]در واقع، قبلاً توضیح داده شد که این فریت واکنش گرمازایی از خود نشان نمی‌دهد، احتمالاً به این دلیل که یک فاز کریستالی از شیشه خارج نشده است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، قبل از آن توضیح داده شد که این frit واکنش سریعی را نشان نداد، احتمالا به این دلیل که هیچ devitrification از فاز بلوری وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Combining glass frit and reactive bonding is the current answer for the best compromise between adhesion and bondability of thick film conductors.
[ترجمه گوگل]ترکیب فریت شیشه و پیوند واکنشی پاسخ فعلی برای بهترین سازش بین چسبندگی و چسبندگی هادی های فیلم ضخیم است
[ترجمه ترگمان]ترکیب لیوان شیشه و پیوند واکنشی، پاسخ فعلی به بهترین سازش بین چسبندگی و bondability رساناهای ضخیم فیلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This indicated that the appropriate frit can improve the piezoelectric property of ceramics in right content.
[ترجمه گوگل]این نشان داد که فریت مناسب می تواند خاصیت پیزوالکتریک سرامیک ها را در محتوای مناسب بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که frit مناسب می تواند خاصیت پیزو الکتریکی سرامیک را در محتوای درست بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A fourth structure, with a poorly defined plan, was interpreted as for the preparation of frit.
[ترجمه گوگل]ساختار چهارم، با یک طرح ضعیف تعریف شده، برای آماده سازی فریت تفسیر شد
[ترجمه ترگمان]ساختار چهارم، با یک برنامه ضعیف تعریف شده، به عنوان آماده سازی of تفسیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This picture is therefore entirely consistent with the material being an over-heated frit which has been discarded.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این تصویر کاملاً مطابق با موادی است که بیش از حد گرم شده و دور ریخته شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین این تصویر کاملا با موادی که یک frit بیش از حد داغ است سازگار است که دور ریخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By Vis-UV detector, column efficiencies of conically shaped preparative chromatographic columns with porous polytetrafluoroethylene (PTFE) frit and porous stainless steel frit were compared.
[ترجمه گوگل]با آشکارساز Vis-UV، کارایی ستون‌های کروماتوگرافی آماده‌سازی مخروطی شکل با فریت پلی‌تترا فلوئورواتیلن متخلخل (PTFE) و فریت فولاد ضد زنگ متخلخل مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]در مقابل یابنده UV، efficiencies ستون of preparative شکل conically با columns porous (پی اف تی اف)و فولاد ضد زنگ پر از فولاد مقایسه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, these results prove that crystal formation interferes with the sintering process of a crystalline frit .
[ترجمه گوگل]بنابراین، این نتایج ثابت می کند که تشکیل کریستال در فرآیند تف جوشی یک فریت کریستالی اختلال ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این نتایج ثابت می کنند که تشکیل کریستال با فرآیند sintering یک frit کریستالی تداخل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Principle and technology points of cadmium sulphselenide red glaze of frit method were discussed.
[ترجمه گوگل]اصول و نکات فنی لعاب قرمز سولفسلنید کادمیوم به روش فریت مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اصل و نقاط تکنولوژی کادمیم sulphselenide قرمز روش frit مورد بحث و بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Combined with the published chemical compositions of faience and frit, the method and significance of scientific identification of faience and frit are discussed.
[ترجمه گوگل]در ترکیب با ترکیبات شیمیایی منتشر شده از فینس و فریت، روش و اهمیت شناسایی علمی فیانس و فریت مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]در ترکیب با ترکیبات شیمیایی منتشر شده از faience و frit، روش و اهمیت شناسایی علمی of و frit مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هراسان (صفت)
afraid, frit

تخصصی

[برق و الکترونیک] خمیر شیشه مخلوط پودر شیشه و چسب که به صورت انتخابی به قطعات و بسته های نیمرسانا زده می شود و پس از پخت، درزبندی شیشه ای کاملاً بی منفذ ایجاد می کند.

انگلیسی به انگلیسی

• calcined or partially fused matters used in making glass; substance resembling glass used in making porcelain or glazes
make into frit; prepare by heat (substances for making glass)

پیشنهاد کاربران

frit ( سرامیک )
واژه مصوب: فریت
تعریف: ترکیبی سرامیکی که ابتدا ذوب و سپس سردیده شود تا به شکلِ خرده شیشه درآید
خمیر شیشه : مخلوط پودر شیشه و چسب

بپرس