frisson

/ˈfriːsɒn//ˈfriːsɒn/

(فرانسه) لرزه (از شدت ترس یا هیجان یا لذت)، هیجان، لرزش، رعشه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an intense sensation of excitement or fear that comes on suddenly; thrill.
مترادف: thrill

- A frisson of excitement shot through her as she realized what an opportunity she'd just been given.
[ترجمه گوگل] زمانی که متوجه شد چه فرصتی به او داده شده بود، شور و هیجانی به او سرازیر شد
[ترجمه ترگمان] موجی از هیجان وجودش را فرا گرفت، و متوجه شد که چه فرصتی را به دست اورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A frisson of appre-hension rippled round the theatre.
[ترجمه گوگل]صدای دلهره ای در اطراف تئاتر موج می زد
[ترجمه ترگمان]موجی از رعشه و hension در اطراف سالن موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A frisson of alarm ran down my spine.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ خطری بر ستون فقراتم جاری شد
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت به ستون فقراتم برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A frisson of alarm went through her.
[ترجمه گوگل]صدای ترسناکی از او گذشت
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت از درونش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As the music stopped, a frisson of excitement ran through the crowd.
[ترجمه گوگل]وقتی موسیقی متوقف شد، شور و هیجانی در میان جمعیت جاری شد
[ترجمه ترگمان]وقتی موسیقی متوقف شد، موجی از هیجان جمعیت را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A frisson of alarm went down my back.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ خطر از پشتم فرو رفت
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت از پشتم پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Virginia brushed the frisson of pique aside.
[ترجمه گوگل]ویرجینیا فریسون پیکه را کنار زد
[ترجمه ترگمان]ویرجینیا شور و شوق را کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The frisson that he caused was still sweeping through the gallery when it paused and then redoubled.
[ترجمه گوگل]فریسون که او ایجاد کرد هنوز در گالری در حال عبور بود که مکث کرد و سپس دو برابر شد
[ترجمه ترگمان]هیجانی که او به وجود آورده بود هنوز در راهرو بود که توقف کرد و سپس دو برابر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A frisson went around the crowd: this was more like it.
[ترجمه گوگل]یک فریسون دور جمعیت رفت: این بیشتر شبیه آن بود
[ترجمه ترگمان]موجی از رعشه در جمعیت پیچید: این بیشتر شبیه این بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is a discernible, almost romantic frisson about a sea crossing, nomatterhow short.
[ترجمه گوگل]یک فریسون قابل تشخیص و تقریباً عاشقانه در مورد عبور از دریا وجود دارد، هرچند کوتاه
[ترجمه ترگمان]موجی از احساسات شاعرانه و تقریبا شاعرانه درباره عبور دریایی در دریا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Up the garden path and a frisson of unease: there is no house, but a vista of a majestic lake.
[ترجمه گوگل]بالا رفتن از مسیر باغ و پر از ناراحتی: خانه ای وجود ندارد، اما چشم اندازی از یک دریاچه باشکوه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از کوره راه باغ و موجی از ناراحتی: هیچ خانه ای نیست، بلکه دورنمای یک دریاچه با شکوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She remembered in the dentist's waiting-room her frisson of fear.
[ترجمه گوگل]او در اتاق انتظار دندانپزشکی ترس و وحشت خود را به یاد آورد
[ترجمه ترگمان]او در اتاق انتظار دندون پزشک، رعشه و ترس او را به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This caused a frisson of pure terror, but Hamilton was not to be denied.
[ترجمه گوگل]این باعث وحشت خالص شد، اما همیلتون قابل انکار نبود
[ترجمه ترگمان]این باعث لرزش موجی از وحشت محض شده بود، اما هامیلتون قرار نبود آن را انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each new boyfriend or girlfriend sent a frisson of anxiety through the group that grew into a wave of revulsion.
[ترجمه گوگل]هر دوست پسر یا دوست دختر جدید، یک فریسون از اضطراب را در میان گروه فرستاد که به موجی از نفرت تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]هر پسر یا دوست دختر جدیدی موجی از اضطراب را از میان گروهی که به موجی از انزجار تبدیل شده بود، فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her breath caught as a strange little frisson of excitement slid from her throat to her toes at the thought.
[ترجمه گوگل]نفسش حبس شد وقتی که با این فکر، هیجان کوچک عجیبی از گلویش به انگشتان پایش سر خورد
[ترجمه ترگمان]نفسش به لرزه افتاد لرزشی عجیب و غریب از گلویش پایین آمد و به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was a photo opportunity that delivered more frisson than most, making the transition of power in Washington suddenly vivid, as an older generation met a younger one.
[ترجمه گوگل]این یک فرصت عکاسی بود که بیش از هر زمان دیگری جذابیت ایجاد کرد و انتقال قدرت در واشنگتن را به طور ناگهانی واضح کرد، زیرا نسل قدیمی تر با نسل جوان تر ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]این یک فرصت عکاسی بود که موجی بیش از همه را برانگیخت و انتقال قدرت در واشنگتن ناگهان زنده شد، چرا که نسل قدیمی تر با یک نسل جوان روبرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• thrill, brief feeling of excitement
a frisson is a short, sudden feeling of excitement or fear; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس