معنی: جست و خیز، تفتیش و جستجو، حرکت تند و چالاک در رقص، تفتیش و جستجو کردن، از خوشی جست وخیز کردنمعانی دیگر: با شادی تکان دادن، (از روی خوشی) جنباندن، ورجه وورجه، بازیگوشی، جست و خیز کردن، (خودمانی) جستجوی بدنی کردن، بازرسی بدنی کردن، (مهجور) سر زنده، سر حال، شاد و خرم، تفتیش وجستجو خصوصا برای اسلحه و اموال دزدی، بانشاط، مسرور، فرز
[ترجمه گوگل]توله سگ پر جنب و جوش آن ها در تمام خانه هوس می کند [ترجمه ترگمان]توله سگ lively در سراسر خانه پرسه می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We were frisked at the airport - can you believe it?
[ترجمه عزیز ویسی] ما را در فرودگاه بازرسی بدنی کردند !!باورت میشه??
|
[ترجمه گوگل]ما در فرودگاه وحشت زده شدیم - باورت می شود؟ [ترجمه ترگمان]ما تو فرودگاه استراحت کردیم - باورت میشه؟ - [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Everyone was frisked before getting on the plane.
[ترجمه گوگل]قبل از سوار شدن به هواپیما همه گیج شده بودند [ترجمه ترگمان] قبل از اینکه سوار هواپیما بشن، همه بازرسی بدنی داشتن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Drago pushed him up against the wall and frisked him.
[ترجمه گوگل]دراگو او را به دیوار هل داد و او را هول داد [ترجمه ترگمان]او را به طرف دیوار هل می دادند و به او فشار می اوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The pickpocket frisked him of his wallet.
[ترجمه گوگل]جیب بر او را از کیفش بیرون کشید [ترجمه ترگمان]جیب بر کیف پولش را بیرون آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A pair of orioles alighted on the frisking branch of a weeping willow.
[ترجمه گوگل]یک جفت اوریول روی شاخه ی سرخ شده یک بید گریان فرود آمد [ترجمه ترگمان]یک جفت گالش روی شاخه درخت بید مجنون فرود آمده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The puppy frisked its tail.
[ترجمه گوگل]توله سگ دمش را تکان داد [ترجمه ترگمان]توله سگ دمش را معاینه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The passengers were frisked before they were allowed to board the plane.
[ترجمه گوگل]مسافران قبل از اینکه به آنها اجازه سوار شدن به هواپیما داده شود، گیج شدند [ترجمه ترگمان]مسافران قبل از اینکه اجازه سوار شدن به هواپیما را داشته باشند بازرسی شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. What a quiet but lively scene. Lambs frisked about in the pastures.
[ترجمه گوگل]چه صحنه آرام اما پر جنب و جوشی برهها در مراتع میدویدند [ترجمه ترگمان]چه صحنه ساکت اما نشاط انگیز لمب ها در چراگاه استراحت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The puppy frisked its tail when it saw its master.
[ترجمه گوگل]توله سگ وقتی اربابش را دید دمش را تکان داد [ترجمه ترگمان]توله سگ، وقتی اربابش را دید، دم به دم تکان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We were all frisked at the airport.
[ترجمه گوگل]همه ما در فرودگاه هول شده بودیم [ترجمه ترگمان] ما توی فرودگاه استراحت کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The lambs were frisking around the pen.
[ترجمه گوگل]بره ها دور قلم می چرخیدند [ترجمه ترگمان]بره ها از دور قلم پرش می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Then they frisk you and give you a dressing-gown and tell you to go into a cubicle and strip off and wait.
[ترجمه گوگل]سپس شما را هول می دهند و یک رختکن به شما می دهند و به شما می گویند که بروید داخل یک اتاقک و از تن بیرون بیایید و منتظر بمانید [ترجمه ترگمان]بعد آن ها تو را تفتیش کردند و لباس پوشید و به تو گفت که به یک اتاقک و لخت بروی و صبر کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They had been crazy not to frisk that boy.
[ترجمه گوگل]آنها دیوانه شده بودند که آن پسر را اخم نکنند [ترجمه ترگمان]آن ها دیوانه شده بودند که این پسر را بگردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• skip, caper, lively movement gambol, play, frolic; search a person for concealed weapons or goods, perform a body search if someone frisks you, they search you quickly with their hands to see if you are hiding a weapon; an informal use. when animals frisk, they run around in a happy, energetic way.