frigidity

/frɪˈdʒɪdɪti//frɪˈdʒɪdɪti/

معنی: سردی، انجماد، کمی تمایل در قوای جنسی
معانی دیگر: سردی، انجماد، کمی تمایل در قوای جنسی

جمله های نمونه

1. Doctor Simpson believes that Suzie's frigidity is due to some hang - up about men.
[ترجمه گوگل]دکتر سیمپسون معتقد است که سردی سوزی به دلیل قطع ارتباط با مردان است
[ترجمه ترگمان]دکتر سیمپسون اعتقاد دارد که رفتار سرد سوزی نسبت به مردان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The frigidity of her manner melted away at once.
[ترجمه گوگل]سردی رفتار او به یکباره ذوب شد
[ترجمه ترگمان]رفتار خشک و سردی رفتارش بلافاصله ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Frigidity and horror have frozen this crying baby!
[ترجمه گوگل]سردی و وحشت این نوزاد گریان را منجمد کرده است!
[ترجمه ترگمان]وحشت و وحشت این بچه گریان را منجمد ساخته است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Frigidity and horror have attacked that crying baby !
[ترجمه گوگل]سردی و وحشت به آن کودک گریان حمله کرده است!
[ترجمه ترگمان]وحشت و وحشت به آن بچه گریان حمله کرده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. HYDRANGEA - Thank You For Understanding, Frigidity, Heartlessness.
[ترجمه گوگل]HYDRANGEA - از شما برای درک، انجماد، بی مهری سپاسگزاریم
[ترجمه ترگمان]hydrangea - متشکرم برای درک، frigidity، heartlessness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Frigidity also known as inhibited sexual desire.
[ترجمه گوگل]سردی که به عنوان میل جنسی مهار شده نیز شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]frigidity همچنین تمایلات جنسی را مهار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The row article professor of los angeles university investigates discovery through, in the husband and wife with disharmonious sexual life, the one party that produces frigidity often is the husband.
[ترجمه گوگل]استاد مقاله ردیفی دانشگاه لس آنجلس به بررسی کشف این موضوع می پردازد که در زن و شوهری با زندگی جنسی ناهماهنگ، تنها طرفی که اغلب سردرگمی ایجاد می کند، شوهر است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله پروفسور دانشگاه لوس انجلس به بررسی کاوش می پردازد، در همسر و همسر با disharmonious زندگی جنسی، حزبی که از سردی و سردی رفتار می کند، شوهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A good at relax pressure, strengthen confidence and have a good effect on restraining frigidity.
[ترجمه گوگل]در فشار آرامش خوب است، اعتماد به نفس را تقویت می کند و تأثیر خوبی در مهار یخ زدگی دارد
[ترجمه ترگمان]در فشار آرامش، اعتماد به نفس را تقویت کرده و تاثیر خوبی بر جلوگیری از خشک بودن و خشک بودن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Macon Leary is a reluctant travel writer, whose usual emotional frigidity degenerates to near-paralysis after his son is murdered and his wife leaves him.
[ترجمه گوگل]میکون لیری یک سفرنامه نویس بی میل است که سردی عاطفی معمولش پس از کشته شدن پسرش و ترک همسرش، تقریباً فلج می شود
[ترجمه ترگمان]ما کون Leary یک نویسنده سفر بی میل است، که در رفتار سرد عادی او بعد از اینکه پسرش به قتل رسید و همسرش او را ترک می کند، کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The small tablet is adequate to change the decent lay into the crazy girl, it is the unbeatable rival for lady's sexual frigidity, only one Passion Coffee Tablet can arouse the passion of ladies.
[ترجمه گوگل]این تبلت کوچک برای تبدیل خواب مناسب به دختر دیوانه کافی است، این رقیب بی‌رقیب برای سردی جنسی خانم‌ها است، تنها یک قرص قهوه Passion می‌تواند شور و شوق خانم‌ها را برانگیزد
[ترجمه ترگمان]این لوح کوچک برای تغییر جایگاه مناسب در این دختر دیوانه مناسب است، اما رقیب شکست ناپذیر برای رفتار جنسی زنان است، تنها یک قرص نان شور می تواند شور و شوق بانوان را برانگیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ever mentioned my matrimony with the cater-cousin in boudoir, she laughs at our husband and wife is frigidity.
[ترجمه گوگل]تا به حال به ازدواج من با پسرخاله در بودوار اشاره کرده اید، او به زن و شوهر ما می خندد سردی است
[ترجمه ترگمان]تا به حال به ازدواج من با دوشیزه کرافرد در اتاق خصوصی اشاره کردی، او به همسر و همسر ما می خندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rooting in atrocious survival environment, pants, which invented by local people for withstand frigidity and safeguard their bodies, enwrap peoples' legs.
[ترجمه گوگل]شلوارهایی که ریشه در محیط بی‌رحمانه بقا دارند، که توسط مردم محلی برای مقاومت در برابر سرما و محافظت از بدن خود اختراع شده‌اند، پاهای مردم را می‌پیچد
[ترجمه ترگمان]Rooting در محیط زنده زنده، شلوار، که توسط مردم محلی برای تحمل سرما و محافظت از بدنشان، پاهای مردم enwrap اختراع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سردی (اسم)
aloofness, coldness, frigidity, iciness, disinterest, disregard, indifference, cold temper, cold temperament

انجماد (اسم)
frigidity, congelation

کمی تمایل در قوای جنسی (اسم)
frigidity

انگلیسی به انگلیسی

• cold, coldness, chill; unfriendly manner; sexual unresponsiveness

پیشنهاد کاربران

سردمزاجی جنسی ( اسم ) : واقعیت ناتوانی در تجربه ارگاسم، لذت جنسی یا میل جنسی
frigidity ( n ) ( frɪˈdʒɪdət̮i ) = ( in a woman ) the lack of the ability to enjoy sex
frigidity
این کلمه در متون روان شناسی معادل سردمزاجی جنسی است

بپرس