frightful

/ˈfraɪtfəl//ˈfraɪtfəl/

معنی: ژیان، وحشتناک، خوفناک
معانی دیگر: تکان دهنده، (عامیانه) ناخوشایند، زننده، آزار دهنده، زیاد، سهمگین، ترس آور، هراس انگیز، هولناک، وحشت زا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: frightfully (adv.), frightfulness (n.)
(1) تعریف: terrible or frightening.
مشابه: dire, dread, dreadful, ghastly, gruesome, horrendous, macabre

- Her husband has a frightful temper.
[ترجمه گوگل] شوهرش خلق و خوی ترسناکی دارد
[ترجمه ترگمان] شوهرش اوقاتش تلخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Out of the lake came a frightful monster.
[ترجمه گوگل] یک هیولای ترسناک از دریاچه بیرون آمد
[ترجمه ترگمان] بیرون دریاچه یک هیولای وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: shocking or awful.
مشابه: appalling, ghastly, gruesome, horrendous, horrible, lurid, monstrous

- The surgeon had once made the frightful mistake of operating on the wrong leg.
[ترجمه گوگل] جراح یک بار مرتکب اشتباه وحشتناکی شده بود که پای اشتباهی را جراحی کرد
[ترجمه ترگمان] جراح یک بار اشتباه وحشتناکی کرده بود که روی پای اشتباهی عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There has been a frightful rise in the price of heating oil.
[ترجمه گوگل] افزایش وحشتناکی در قیمت نفت گرمایش رخ داده است
[ترجمه ترگمان] افزایش وحشتناکی در قیمت نفت گرمایشی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a frightful scene
صحنه ی تکان دهنده

2. what a frightful party!
چه مهمانی بدی !

3. i was in a frightful hurry
یک دنیا عجله داشتم.

4. He made a frightful mess in the kitchen.
[ترجمه گوگل]آشفتگی وحشتناکی در آشپزخانه ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]او در آشپزخانه به آشفتگی وحشتناکی دچار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They left the house in a frightful mess.
[ترجمه گوگل]آنها در یک آشفتگی وحشتناک خانه را ترک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خانه را در یک آشفتگی وحشتناک ترک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's a frightful snob - if you haven't been to the right school he probably won't even speak to you.
[ترجمه گوگل]او یک اسنوب ترسناک است - اگر شما در مدرسه مناسبی نرفته اید، احتمالاً حتی با شما صحبت نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او خیلی مغرور است - اگر به مدرسه درستی نرفته باشی، احتمالا حتی با تو صحبت هم نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How frightful to have a husband who snores!
[ترجمه گوگل]داشتن شوهری که خروپف می کند چقدر وحشتناک است!
[ترجمه ترگمان]چه قدر وحشتناک است شوهری داشته باشد که خروپف می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's been a frightful accident.
[ترجمه گوگل]تصادف وحشتناکی رخ داده است
[ترجمه ترگمان]تصادف وحشتناکی رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had the most frightful set-to.
[ترجمه گوگل]آنها ترسناک ترین مجموعه را داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش ترین وحشت را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He got himself into a frightful muddle.
[ترجمه گوگل]خودش را وارد یک درهم و برهم وحشتناک کرد
[ترجمه ترگمان]گیج و سردرگم به خود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The battle resulted in a frightful slaughter.
[ترجمه گوگل]نبرد منجر به یک کشتار وحشتناک شد
[ترجمه ترگمان]جنگ منجر به کشتار فجیع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The smell was frightful.
[ترجمه گوگل]بوی وحشتناکی بود
[ترجمه ترگمان]بو هولناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cats set up a frightful yowling when the dog appeared.
[ترجمه گوگل]وقتی سگ ظاهر شد گربه ها زوزه ی ترسناکی به راه انداختند
[ترجمه ترگمان]وقتی سگ ظاهر شد گربه پارس می کرد و پارس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We're having frightful weather these days.
[ترجمه گوگل]این روزها هوای وحشتناکی داریم
[ترجمه ترگمان]این روزها هوا خیلی بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This room's in a frightful mess.
[ترجمه گوگل]این اتاق در یک آشفتگی وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]این اتاق در یک آشفتگی هولناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژیان (صفت)
fearful, fierce, ferocious, terrible, gruesome, dreadful, ghastly, fearsome, atrocious, ravening, frightful, horrible, predacious, hair-raising, raptorial, rapacious, spine-chilling, truculent

وحشتناک (صفت)
terrible, dreadful, frightful, bloodcurdling, grisly, direful

خوفناک (صفت)
terrible, dreadful, frightful, dangerous, macabre

انگلیسی به انگلیسی

• scary, terrifying; dreadful, terrible; shocking; unpleasant, annoying (slang)
something that is frightful is very bad or unpleasant; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : frighten
✅️ اسم ( noun ) : fright
✅️ صفت ( adjective ) : frightening / frightful / frightened
✅️ قید ( adverb ) : frighteningly / frightfully

بپرس