• (1)تعریف: seized with fear. • مشابه: afraid, aghast, timorous
- When she heard a thumping noise in the middle of the night, she was frightened.
[ترجمه F.P] وقتی که در نیمه های شب صدای تپش قلب خود را شنید وحشت زده شد.
|
[ترجمه گوگل] با شنیدن صدای تپش در نیمه شب، ترسید [ترجمه ترگمان] وقتی در نیمه های شب صدای تالاپ و تولوپ بلند شد، او ترسیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل] آیا از عنکبوت ها می ترسید؟ [ترجمه ترگمان] از عنکبوت می ترسی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. homa was frightened by a mouse
هما از موش ترسید.
2. i was frightened to death!
از ترس زهره ام آب شد!
3. to be frightened
هول کردن،ترسیدن
4. he was so frightened that he started stammering
آنقدر ترسید که به تته پته افتاد.
5. her bad temper frightened away all her suitors
خلق بد او همه ی خواستگارانش را رانده بود.
6. the bleats of frightened children
سر و صدای کودکان وحشت زده
7. the car's noise frightened the deer off
صدای اتومبیل آهو را رم داد.
8. the bizarre appearance of the natives frightened the child
ظاهر عجیب و غریب بومیان بچه را ترساند.
9. He was frightened at the sight of the dog.
[ترجمه گوگل]با دیدن سگ ترسید [ترجمه ترگمان]از دیدن این سگ ترسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It's totally irrational, but I'm frightened of mice.
[ترجمه م] این کاملا غیر منطقی است ، ولی من از موش می ترسم
|
[ترجمه گوگل]این کاملا غیر منطقی است، اما من از موش می ترسم [ترجمه ترگمان]کاملا غیر منطقی است، اما از موش می ترسم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The tramp frightened her by talking to her.
[ترجمه گوگل]ولگرد با صحبت کردن با او او را ترساند [ترجمه ترگمان]مرد ولگرد با حرف زدن با او، او را می ترساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The boy's cries grew more frightened at mention of a doctor.
[ترجمه گوگل]گریه های پسر با ذکر یک پزشک بیشتر ترسیده شد [ترجمه ترگمان]فریادهای پسر از شنیدن نام دکتر به وحشت افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He made a frightened noise a little like the miaow of a cat.
[ترجمه گوگل]صدای ترسناکی شبیه صدای گربه در می آورد [ترجمه ترگمان]مانند miaow گربه سر و صدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I was frightened of him when I saw him first.
[ترجمه گوگل]اولین بار که او را دیدم از او ترسیدم [ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار او را دیدم از او وحشت داشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Don't be frightened. We're not going to hurt you.
[ترجمه گوگل]نترس ما به شما صدمه نمی زنیم [ترجمه ترگمان]نترس ما نمیخوایم بهت صدمه بزنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. A frightened rabbit will bolt for its hole.
[ترجمه گوگل]خرگوش ترسیده سوراخش را می پیچد [ترجمه ترگمان]یک خرگوش وحشت زده از سوراخ بیرون می جهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سراسیمه (صفت)
confused, headlong, afraid, frightened
انگلیسی به انگلیسی
• scared, terrified if you are frightened, you are afraid because of something that has happened or that may happen. if you are frightened, you are worried or nervous about something. see also frighten.
پیشنهاد کاربران
وحشت زده. ترسیده. به هراس افتاده مثال: I was so frightened. من خیلی وحشت زده و ترسیده بودم.