1. friendship is not obtainable through money
دوستی از راه پول بدست نمی آید.
2. a friendship soldered by common interests
رفاقتی که علایق مشترک آن را تحکیم کرده بود
3. her friendship was no more than a mask
دوستی او تظاهری بیش نبود.
4. his friendship has a lot of value
دوستی او بسیار ارزش دارد.
5. his friendship with the minister was the winning card
دوستی او با وزیر ورق برنده ای بود.
6. international friendship
روابط دوستانه ی بین المللی
7. lasting friendship
دوستی همیشگی
8. make-believe friendship
دوستی دروغی
9. our friendship will be durable
دوستی ما پایدار خواهد بود.
10. pretended friendship
دوستی ظاهری
11. sincere friendship
دوستی صمیمانه
12. surface friendship
دوستی ظاهری
13. the friendship of the two nations
دوستی دو ملت
14. their friendship blossomed and led to marriage
دوستی آن دو شکوفا شد و به ازدواج منجر گردید.
15. their friendship flowered
دوستی آنها شکوفا شد.
16. their friendship is over
دوستی آنها پایان یافته است.
17. their friendship lasted many years
دوستی آنها سال ها ادامه داشت.
18. warm friendship
دوستی مهرآمیز
19. your friendship is of great worth to me
دوستی تو برای من بسیار ارزش دارد.
20. your friendship is very valuable to me
دوستی شما برای من بسیار ارزنده است.
21. a firm friendship
دوستی پایدار
22. a lifelong friendship
دوستی مادام العمر
23. a long friendship
دوستی دیرین
24. a solid friendship
دوستی استوار
25. boasting about friendship and brotherhood / amidst distraction and distress
لاف یاری و برادر خواندگی / در پریشان حالی و درماندگی
26. bonds of friendship
رشته های مودت
27. bonds of friendship had been loosed
رشته های الفت سست شده بودند
28. to proffer friendship
پیشنهاد دوستی کردن
29. a pledge of friendship
قول دوستی
30. a profession of friendship
ادعای دوستی
31. a show of friendship
تظاهر به دوستی
32. an affectation of friendship
تظاهر به دوستی
33. an oath of friendship
سوگند دوستی
34. don't take my friendship for granted!
دوستی مرا مسلم نپندار!
35. he cultivated the friendship of the rich and powerful
او پی دوستی پولداران و قدرتمندان رفت.
36. she evidenced no friendship toward us
او نسبت به ما دوستی ابراز نکرد.
37. the ties of friendship
رشته های مودت
38. they renewed their friendship
دوستی خود را از سر گرفتند.
39. a sincere proposal of friendship
دعوت صمیمانه به دوستی
40. anwary is constant in friendship
انواری در دوستی وفادار است.
41. efforts to establish a friendship
کوشش برای ایجاد مودت
42. for the sake of friendship
به خاطر دوستی
43. on the surface their friendship is strong
ظاهرا دوستی آنها مستحکم است.
44. the enduring bonds of friendship between our two nations
رشته های دوستی پایدار که دو ملت ما را پیوند می دهد
45. the iron bonds of friendship between morteza and i
رشته های محکم دوستی (بین) من و مرتضی
46. the outward garb of friendship
تظاهر به دوستی
47. the two nation's long-lived friendship
دوستی پاینده ی دو ملت
48. to presume on someone's friendship
زیادی روی دوستی کسی حساب کردن
49. under the facade of friendship
با تظاهر به دوستی،زیر نقاب دوستی
50. under the guise of friendship
تحت لوای دوستی
51. underneath that veneer of friendship there was intense hostility
در زیر آن ظاهر دوستانه دشمنی شدیدی وجود داشت.
52. you can't count on his friendship
روی دوستی او نمی شود حساب کرد.
53. a handshake as a seal of friendship
دست دادن به نشان دوستی
54. i have complete faith in his friendship
من به دوستی او ایمان کامل دارم.
55. the two countries reciprocated pledges of friendship
دو کشور به همدیگر قول دوستی دادند.
56. she kept harking back to our old friendship
او مرتبا به دوستی قدیمی ما اشاره می کرد.
57. the passing years did not diminish their friendship
گذشت سال ها از دوستی آنها نکاست.
58. they were united in a league of friendship
آنان طبق یک پیمان دوستی با هم متحد شده بودند.
59. this agreement will cement the two nations' friendship forever
این قرار داد دوستی دو ملت را برای همیشه محکم خواهد کرد.
60. therer was no truth in his expression of friendship
اظهار دوستی او از روی صداقت نبود.
61. this trouble is an acid test of our friendship
این مشکل محکی بر دوستی ما است.
62. few are the people who know the value of friendship
کم اند کسانی که قدر دوستی را می دانند.
63. he intends to get every bit of mileage from his friendship with the prime minister
او می خواهد از دوستی خود با نخست وزیر حداکثر بهره گیری را بکند.
64. a chance meeting was the occasion of the renewal of their friendship
یک ملاقات تصادفی موجب تجدید دوستی آنها شد.