friends

جمله های نمونه

1. friends and acquaintances
دوستان و آشنایان

2. friends and foes are known only when the chips are down
فقط در مصایب دوست و دشمن معلوم می شود.

3. friends must stick together
دوستان باید هوای همدیگر را داشته باشند.

4. friends show their true nature at a time of crisis
هنگام سختی دوستان ماهیت واقعی خود را نشان می دهند.

5. friends who have fallen apart
دوستانی که رابطه ی آنها به هم خورده است.

6. friends who never had a variance
دوستانی که هرگز ناسازگاری نداشتند

7. friends who rival each other in good deeds
دوستانی که در امور نیک باهم رقابت می کنند

8. ahmad's friends gibed at him for his cowardice
دوستان احمد او را به خاطر ترسو بودن مورد استهزا قرار دادند.

9. bad friends led her astray
دوستان بد او را گمراه کردند.

10. congenial friends
دوستان همدل

11. faithful friends
دوستان وفادار

12. fast friends
دوستان جانجانی

13. her friends closed about him
دوستان دورش را گرفتند.

14. his friends flattered him to get his money
دوستانش برای گرفتن پول از او تعریف بی جا می کردند.

15. his friends spirited him out of the country
دوستانش او را مخفیانه از کشور بردند.

16. his friends were the crème de la crème of french society
دوستان او گل های سرسبد جامعه ی فرانسه بودند.

17. inseparable friends
دوستان جدانشدنی

18. making friends is hard, keeping them is a fine art
دوست شدن سخت است،دوست نگه داشتن هنری ظریف است.

19. my friends fly from me and my enemy's laugh at me
دوستان از من می گریزند و دشمنان برمن می خندند.

20. untrue friends
دوستان بی وفا

21. . . . unto friends fairness and leniency unto enemies
. . . با دوستان مروت با دشمنان مدارا

22. avoid bad friends
از دوستان بد بپرهیز.

23. by the friends they keep you shall know the texture of men's souls
خصوصیات روحی مردم را از روی بررسی دوستانی که دارند خواهی شناخت.

24. dearly beloved friends
دوستان بسیار گرامی

25. he made friends with the lawyer's son
او با پسر وکیل دادگستری دوست شد.

26. his alleged friends gave him away
به اصطلاح دوستانش او را لو دادند.

27. loads of friends and acquaintances
یک دنیا دوست و آشنا

28. my whilom friends
دوستان پیشین من

29. the former friends became enemies
دوستان پیشین دشمن شدند.

30. the two friends are at sixes and sevens
میانه ی آن دو رفیق به هم خورده است.

31. the two friends developed hard feelings toward each other
دو دوست نسبت به یکدیگر احساس دشمنی کردند.

32. the two friends lived together perfectly harmoniously
دو دوست با سازگاری کامل با هم زندگی می کردند.

33. the two friends strolled arm in arm
دو دوست بازو در بازو قدم می زدند.

34. they remained friends to the last
تا آخر با هم دوست باقی ماندند.

35. to make friends
دوست پیدا کردن یا (شدن)

36. to treat friends and strangers with equity
با دوست و غریبه یکسان رفتار کردن (تبعیض قایل نشدن)

37. to use friends badly
با دوستان بدتا کردن

38. a couple of friends
دو نفر دوست

39. a pair of friends
دو دوست

40. he has few friends
او دوستان کمی دارد.

41. i abominate fair-weather friends
از دوستان فرصت طلب سخت بیزارم.

42. i stayed with friends overnight
شب نزد دوستان ماندم.

43. solicitous to make friends with her
خواهان دوست شدن با او

44. the constancy of friends
وفای دوستان

45. they will become friends
آنها با هم دوست خواهند شد.

46. a convivial gathering of friends
گردهمایی پر بزن و بکوب دوستان

47. a luncheon gab among friends
گپ زدن دوستان هنگام صرف ناهار

48. a weekend visit with friends
اقامت آخر هفته نزد دوستان

49. an informal gathering of friends
گردهمایی خودمانی دوستان

50. books are his best friends
کتاب بهترین دوست اوست.

51. he and his annoying friends
او و دوستان مزاحمش

52. he enjoys tricking his friends by saying he is dying
او از این لذت می برد که دوستان خود را گول بزند و بگوید که در شرف مرگ است.

53. he has a few friends
او چندتایی دوست دارد.

54. he has plenty of friends
او دوستان زیادی دارد.

55. he kept hustling his friends for money
او مرتبا برای پول دوستانش را تیغ می زد.

56. he tattled on his friends
او دوستان خود را لو داد.

57. his behavior estranged his friends and gladdened his enemies
رفتار او دوستانش را دشمن کرد و دشمنانش را خشنود ساخت.

58. i reckon them my friends
آنها را دوستان خود به حساب می آورم.

59. one should know one's friends
آدم باید دوستان خود را بشناسد.

60. the art of making friends
هنر دوست یابی

61. the faculty of making friends
استعداد دوست یابی

62. two of his best friends fell in that battle
دو تا از بهترین دوستانش در آن نبرد تلف شدند.

63. with the aid of friends
به یاری دوستان

64. asghar turned against his former friends
اصغر با دوستان سابق خود ضدیت کرد.

65. he doesn't diddle his own friends
او سر دوستان خود کلاه نمی گذارد.

66. he is ruled by his friends
او به حرف دوستانش عمل می کند.

67. he sponges money from his friends
ازدوستانش پول تلکه می کند.

68. he squealed on his own friends
دوستان خودش را لو داد.

69. he used to reward his friends and repay his enemies
به دوستانش پاداش می داد و بدی دشمنانش را تلافی می کرد.

تخصصی

[] فرند، ابزار بادامکی برای حمایت که نخستین بار توسط شرکت Wild country به بازار عرضه شد . گاه به صورت اغسم عام برای کلیه وسایل مشابه بکار می رود .

پیشنهاد کاربران

دوست صمیمی
رفیق فابریک
دوست ها یا دوست یا دوستان
دوست
دوست ها

بپرس