1. friend and foe
دوست و دشمن
2. a friend in need, a friend indeed
دوست آن باشد که گیرد دست دوست،در پریشان حالی و درماندگی.
3. a friend is he who helps his friend/in adversity and helplessness
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی
4. a friend of hers
یک دوست او
5. a friend of his
یکی از دوستان او
6. a friend of mine
یک دوست من
7. a friend of mine has invited us
یک دوست من ما را دعوت کرده است.
8. a friend of ours
یکی از دوستان ما
9. a friend of the arts and artists
حامی هنر و هنرمندان
10. a friend of theirs
یکی از دوستان آنان
11. a friend of thine
دوست تو
12. a friend of yours
یکی از دوستان شما
13. a friend should bear a friend's infirmities
(شکسپیر) دوست باید با نکات ضعف دوست خود بسازد.
14. his friend accused him of indirect dealings
رفیقش او را به اعمال نادرست متهم کرد.
15. the friend whom ali had saved twice
دوستی که علی او را دو بار نجات داده بود
16. your friend is such a beast!
رفیقت عجب حیوانی است !
17. a friend in need, a friend indeed
دوست آن باشد که گیرد دست دوست / در پریشان حالی و درماندگی
18. a bosom friend
دوست صمیمی،دوست جون جونی
19. a certain friend of mine
یکی از دوستان من
20. a close friend
دوست صمیمی
21. a double-faced friend who used to talk behind my back
دوست دو رویی که پشت سر من بدگویی می کرد.
22. a fair-weather friend
دوست بی وفا
23. a false friend
دوست بی وفا
24. a genial friend
دوست خونگرم و خوش مشرب
25. a hearty friend
دوست خونگرم
26. a lady friend of yours phoned
یک خانمی که دوست شما است تلفن زد.
27. a loyal friend
دوست وفادار
28. a quondam friend
دوست پیشین
29. a sound friend
دوست باوفا
30. a staunch friend
دوست وفادار
31. a steadfast friend
دوست ثابت قدم
32. a sure friend
دوست قابل اطمینان
33. a true friend
دوست باوفا
34. a valued friend
یک دوست ارزشمند
35. an assuming friend is one who expects more than his due
دوست پرمدعا کسی است که بیش از حد خود طلب می کند.
36. an intimate friend
دوست صمیمی
37. an uncertain friend
دوست غیر قابل اتکا
38. an unfaithful friend
دوست بی وفا
39. my best friend
بهترین دوست من
40. my erstwhile friend
دوست پیشین من
41. my old friend
دوست دیرین من
42. our mutual friend
دوست مشترک ما
43. the bad friend who wormed all of the money out of hassan
دوست نابابی که همه ی پول حسن را از او درکشید
44. art thou my friend ?
آیا تو دوست من هستی ؟
45. my very particular friend
دوست بسیار ویژه ی من
46. the president's intimate friend and most trusted lieutenant
دوست صمیمی و یاور بسیار مورد اطمینان رییس جمهور
47. thou art my friend
تو دوست من هستی.
48. to charachterize a friend in a few words
یک نفر دوست را در چند کلمه توصیف کردن
49. to dispense a friend from keeping a promise
دوست خود را از اجرای قول خودش معاف کردن
50. to grant a friend his wish
خواهش یک دوست را اجابت کردن
51. he is my only friend
او یگانه دوست من است.
52. he piggybacked his wounded friend
او دوست زخمی خود را بر پشت خود حمل کرد.
53. morteza is my best friend
مرتضی بهترین دوست من است.
54. morteza is my dearest friend
مرتضی عزیزترین دوست من است.
55. o! for a close friend who would listen to me kindly!
کجاست دوست نزدیکی که با مهربانی به من گوش دهد!
56. the duplicity of a friend who also helps the enemy
دورویی دوستی که به دشمن نیز کمک می کند
57. to argue with a friend
با یک دوست جر و بحث کردن
58. to recognize an old friend after many years
پس از سال ها دوست قدیمی خود را تشخیص دادن
59. a dog is man's best friend
سگ بهترین دوست انسان است.
60. acts that proclaimed him a friend
اعمالی که حاکی از دوستی او بود
61. he intrigued against his own friend
او علیه دوست خودش توطئه چید.
62. he ran across an old friend in the street
در خیابان به یک دوست قدیمی برخورد.
63. he was talking to a friend
داشت با دوستش حرف می زد.
64. i bumped into my childhood friend in the street
در خیابان به دوست ایام کودکی خود برخورد کردم.
65. please introduce me to your friend
لطفا مرا به دوست خود معرفی کنید.
66. she screwed her husband's best friend
با بهترین دوست شوهرش همخوابگی کرد.