• (1)تعریف: the sixth day of the week, occurring between Thursday and Saturday.
• (2)تعریف: in the eighteenth-century novel
جمله های نمونه
1. I have got to meet my partner every Friday.
[ترجمه Teacher] من هر جمعه با رفیقم احوالپرسی می کنم.
|
[ترجمه farib] من باید هر جمعه با شریکم ملاقات کنم
|
[ترجمه گوگل]من باید هر جمعه با شریک زندگیم ملاقات کنم [ترجمه ترگمان]من باید هر جمعه با هم کار خود ملاقات کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I took Friday off, and spent a long weekend visiting friends.
[ترجمه گوگل]جمعه را مرخصی گرفتم و آخر هفته طولانی را به دیدن دوستان گذراندم [ترجمه ترگمان]من جمعه را مرخصی گرفتم و یک تعطیلات آخر هفته را صرف دیدار با دوستانم کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Every Friday she dolls herself up and goes out to a nightclub.
[ترجمه گوگل]هر جمعه خودش را عروسک می کند و به کلوپ شبانه می رود [ترجمه ترگمان]هر جمعه خودش رو عروسک می کنه و میره به یه کلوب شبانه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Our office is open from Monday to Friday inclusive.
[ترجمه گوگل]دفتر ما از دوشنبه تا جمعه باز است [ترجمه ترگمان]دفتر ما از دوشنبه تا جمعه فراگیر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They meet up every Friday to play snooker .
[ترجمه گوگل]آنها هر جمعه برای بازی اسنوکر گرد هم می آیند [ترجمه ترگمان]آن ها هر جمعه برای بازی snooker تشکیل جلسه می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Shall we go to the theatre on Friday?
[ترجمه گوگل]جمعه بریم تئاتر؟ [ترجمه ترگمان]می توانیم جمعه به تئاتر برویم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I resigned last Friday and left that same day.
[ترجمه گوگل]جمعه گذشته استعفا دادم و همان روز رفتم [ترجمه ترگمان]من جمعه گذشته استعفا دادم و همان روز را ترک کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I shall be disengaged on Friday afternoon.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر جمعه جدا خواهم شد [ترجمه ترگمان]بعد از ظهر جمعه بی کار خواهم ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She arranged an appointment for Friday afternoon at four-fifteen.
[ترجمه گوگل]او قراری برای بعدازظهر جمعه ساعت چهار و پانزده ترتیب داد [ترجمه ترگمان]او قرار ملاقاتی را برای بعد از ظهر جمعه در ساعت چهار و پانزده تنظیم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We had a picnic last Friday.
[ترجمه گوگل]جمعه گذشته پیک نیک داشتیم [ترجمه ترگمان] ما جمعه قبل پیکنیک هم داشتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The final election results will be announced on Friday.
[ترجمه گوگل]نتایج نهایی انتخابات روز جمعه اعلام خواهد شد [ترجمه ترگمان]نتایج نهایی انتخابات روز جمعه اعلام خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She usually stops in on Friday evenings.
[ترجمه گوگل]او معمولاً عصرهای جمعه در آنجا توقف می کند [ترجمه ترگمان]او معمولا در عصر جمعه می ایستد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The shop takes stock every week on Friday mornings.
[ترجمه گوگل]فروشگاه هر هفته صبح جمعه ها انبار می کند [ترجمه ترگمان]این مغازه هر هفته جمعه صبح ها سهام می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They have to decide by next Friday.
[ترجمه گوگل]آنها باید تا جمعه آینده تصمیم بگیرند [ترجمه ترگمان]آن ها باید تا جمعه آینده تصمیم بگیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Auditions will be held from 912 on Friday.
[ترجمه گوگل]استماع از 912 روز جمعه برگزار می شود [ترجمه ترگمان]auditions در روز جمعه از ۹۱۲ تشکیل خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
جمعه (اسم)
friday
ادینه (اسم)
friday
انگلیسی به انگلیسی
• sixth day of the week; character from the book "robinson crusoe" by daniel defoe friday is the day after thursday and before saturday.
پیشنهاد کاربران
جمعه ( آخرین روز هفته کاری در بسیاری از کشورها - اسم ) : I'm going out with friends on Friday night.
جمعه در کنایه به اخرین روز، به معنای روز جمع کردن. Friday در کنایه به اخرین روز، به معنای روز ی که آفرید یا روز خالی شدن.
از روی خدای باستانی آلمانی به نام Frei گرفته شده است
جمعه ^_^ روز ناهید / خدای عشق و زیبایی day of Frigga
I go to gym on Friday من در روز جمعه به باشگاه میروم