این کلمه هم فعل است و هم اسم. به عنوان فعل هم لازم هست و هم متعدی و دارای دو معنی است. به عنوان اسم هم در دیکشنری ها دو تعریف برای آن وجود دارد: Fribble /ˈfrɪbəl/ – meaning: 1. ( v - tr ) to fritter away; waste. ... [مشاهده متن کامل]
به بازی گرفتن؛ ملعبه کردن؛ به شوخی گرفتن؛ هدر دادن؛ هرز دادن؛ تلف کردن؛ بازیچه گرفتن؛ دست کم گرفتن Example 1: 👇 He fribbled away one opportunity after another. او یک فرصت را بعد از فرصت دیگر هدر می داد. Example 2: 👇 He fribbles away his time playing video games. او زمانش را با بازی های کامپیوتری تلف می کرد. 2. ( v - intr ) to act foolishly and frivolously; trifle احمقانه رفتار کردن؛ سر سری گرفتن؛ ور رفتن. Example 1: 👇 The kids spent their free time fribbling on social media. بچه ها اوقات فراغت خود را در شبکه های اجتماعی سر سری می گرفتند. Example 2: 👇 He managed to spend the whole morning fribbling instead of doing his assigned work. او موفق شد به جای انجام کارهای محول شده، تمام صبح را احمقانه رفتار کند. ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ 3. ( n ) a wasteful or frivolous person or action. یک شخص یا عمل بیهوده؛ آلت دست؛ آدم بی مصرف. Example 1: 👇 He grew up regarding his classmates as a bunch of brainless fribbles. او در حالی بزرگ شد که نگاهش به هم کلاسیهایش چیزی نبود بجز یک مشت آدم بی مصرف. Example 2: 👇 There is no room in the busy throng of ardent backers for the idler or the fribble. در میانِ انبوه حامیان سرسخت جایی برای افراد آلت دست وجود ندارد. 4. a thing of no great importance. چیز کم اهمیت؛ چیز ناچیز؛ چیز بیهوده؛ چیز جزئی Example 1: 👇 To us a little fire was a fribble, a trifling obstacle. برای ما یک آتش سوزی کوچک، یک چیز کم اهمیت، یک مانع جزئی بود. Example 2: 👇 Friendly’s Restaurants, an iconic chain on the East Coast known for its sundaes and “fribble” milkshakes, became the latest dining institution to go bankrupt amid the pandemic. رستوران های زنجیره ای فرندلی ( دوستانه ) یک زنجیره نمادین در ساحل شرقی که به خاطر میلک شیک های دم نوشی و میلک شیک های �ناچیزش� معروف است، به جدیدترین مؤسسه غذاخوری تبدیل شد که در بحبوحه همه گیری ورشکست شد.