friable

/ˈfraɪəbl̩//ˈfraɪəbl̩/

معنی: شکننده، ترد، خرد شونده
معانی دیگر: (آنچه که به آسانی خرد و پودر می شود) گرد شو، گرد شونده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: friability (n.), friableness (n.)
• : تعریف: easy to crumble, break, or reduce to powder; crumbly, as certain rocks.
مشابه: powdery

جمله های نمونه

1. Anchorage is lower in friable or sandy soils and following rain.
[ترجمه گوگل]لنگرگاه در خاک های شکننده یا شنی و پس از بارندگی کمتر است
[ترجمه ترگمان]Anchorage در زمین های شنی یا ماسه ای و زیر باران کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The soil was dark and friable between her fingers.
[ترجمه گوگل]خاک بین انگشتانش تیره و شکننده بود
[ترجمه ترگمان]میان انگشتان او، زمین تاریک و شکننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Andy leads off up large, friable flakes, hair plastered to his head but now mercifully sheltered.
[ترجمه گوگل]اندی تکه های بزرگ و شکننده را با موهایی که روی سرش گچ گرفته اند، اما اکنون با مهربانی پناه گرفته است، می برد
[ترجمه ترگمان](اندی)بزرگ و سست و سست می شود و موهایش را چسبیده به سرش، اما حالا خوشبختانه در پناه او قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is best to avoid cutting soft or friable rocks such as shales, evaporites, coals and chalks on a lubricated saw.
[ترجمه گوگل]بهتر است از برش سنگ های نرم یا شکننده مانند شیل، تبخیر، زغال سنگ و گچ بر روی اره روغن کاری شده خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است که از قطع کردن صخره های نرم و یا friable مانند shales، evaporites، ذغال و تقسیم بندی را به صورت روغن کاری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bananas like a rich, friable soil and plenty of water.
[ترجمه گوگل]موز خاکی غنی و شکننده و آب فراوان را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]موز مانند یک خاک غنی، friable و آب فراوان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This patient had severe ulcerative, friable atheromatous plaques and had undergone angiography, which increases the risk for such emboli.
[ترجمه گوگل]این بیمار دارای پلاک‌های آتروماتوز اولسراتیو و شکننده بود و تحت آنژیوگرافی قرار گرفته بود که خطر ابتلا به چنین آمبولی‌هایی را افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این بیمار دارای ulcerative شدید، friable atheromatous plaques بود و آنژیوگرافی را تحت فشار قرار داده بود که خطر چنین emboli را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cervix often bleeds from an ectropion of friable tissue. Hemostasis can be accomplished by applying pressure for several minutes with a large swab or by cautery with a silver nitrate stick.
[ترجمه گوگل]دهانه رحم اغلب از اکتروپیون بافت شکننده خونریزی می کند هموستاز را می توان با اعمال فشار برای چند دقیقه با یک سواب بزرگ یا با کوتر کردن با یک چوب نیترات نقره انجام داد
[ترجمه ترگمان]درون رحم اغلب خون از ectropion بافت friable خون می رود hemostasis را می توان با اعمال فشار برای چند دقیقه با یک دست swab بزرگ یا با یک چوب نقره نیترات به انجام رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, as soon as it becomes damaged or friable, the fibers are able to be ingested, thus potentially leading to these or other health problems.
[ترجمه گوگل]با این حال، به محض اینکه الیاف آسیب دیده یا شکننده می شود، می توانند بلعیده شوند، بنابراین به طور بالقوه منجر به این یا سایر مشکلات سلامتی می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، به محض اینکه آسیب دیده یا friable شود، فیبرها می توانند مصرف شده و به طور بالقوه منجر به این مشکلات سلامتی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Being soft and friable, this bone can be packed into any nook or crevice.
[ترجمه گوگل]این استخوان نرم و شکننده است، می‌توان آن را در هر گوشه یا شکافی قرار داد
[ترجمه ترگمان]این استخوان، نرم و نرم است، این استخوان می تواند به هر گوشه ای یا شکافی بسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Note the areas of dark red friable mucosa representing Barrett esophagus.
[ترجمه گوگل]به نواحی مخاط شکننده قرمز تیره که معرف مری بارت است توجه کنید
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که قسمت های of قرمز dark مخاط، مری برت را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A 35-year-old woman presented with a friable nodule that bled easily and had peripheral erythema on the upper chest wall.
[ترجمه گوگل]خانمی 35 ساله با یک ندول شکننده مراجعه کرد که به راحتی خونریزی می کرد و دارای اریتم محیطی در دیواره بالای قفسه سینه بود
[ترجمه ترگمان]یک زن ۳۵ ساله با گره friable که به راحتی خونریزی می کرد و erythema محیطی در دیواره بالایی سینه داشت، ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Since ceramic products friable, easy bifida, the lack of optical brightness and beauty and colours and shapes too single, so now the gradual decline in the proportion of households using decoration.
[ترجمه گوگل]از آنجا که محصولات سرامیکی شکننده، آسان بیفیدا، عدم روشنایی نوری و زیبایی و رنگ ها و اشکال بیش از حد تک، بنابراین در حال حاضر کاهش تدریجی در نسبت خانوارها با استفاده از دکوراسیون
[ترجمه ترگمان]از آنجا که محصولات سرامیک friable، easy bifida، فقدان روشنایی نوری و زیبایی و رنگ ها و اشکال را بیش از حد ساده می کنند، در حال حاضر کاهش تدریجی نسبت خانوارها با استفاده از تزئین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It points out, as a typical eco friable region, to ensure the eco security is the first important target of land consolidation in the hilly and mountainous regions of Southwest China.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک منطقه معمولی سازگار با محیط زیست، برای اطمینان از امنیت زیست محیطی اولین هدف مهم یکپارچه سازی زمین در مناطق تپه ای و کوهستانی جنوب غربی چین است
[ترجمه ترگمان]این منطقه به عنوان یک منطقه اکو سیستم اکولوژیکی در نظر گرفته می شود تا اطمینان حاصل شود که امنیت اکو اولین هدف مهم تحکیم زمین در مناطق کوهستانی و کوهستانی جنوب غربی چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The supercooled austenite transforms into friable martensite layer during the following rapid cooling process, leading to cracking and spalling at wheel tread.
[ترجمه گوگل]آستنیت فوق خنک در طی فرآیند خنک‌سازی سریع زیر به لایه مارتنزیت شکننده تبدیل می‌شود که منجر به ترک خوردن و پوسته شدن در آج چرخ می‌شود
[ترجمه ترگمان]The austenite در طول فرآیند خنک سازی سریع زیر به لایه friable تبدیل می شود که منجر به ترک برداشتن و برش دادن at چرخ ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Loose, friable soil, rich in humus and fit for planting.
[ترجمه گوگل]خاک سست، شکننده، غنی از هوموس و مناسب برای کاشت
[ترجمه ترگمان]رها شده، خاک friable، غنی از گیاخاک و مناسب کاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکننده (صفت)
frail, fragile, brittle, frangible, friable, refringent, shivery

ترد (صفت)
tender, plucky, soft, fragile, brittle, frangible, friable, crisp, crispy, eggshell, mealy

خرد شونده (صفت)
friable, pulverulent

تخصصی

[عمران و معماری] ترد - شکننده - قابل خرد شدن - خردشدنی
[مهندسی گاز] شکننده
[زمین شناسی] خرد شونده ،ترد،شکننده
[خاک شناسی] ترد

انگلیسی به انگلیسی

• brittle, easily broken apart
a substance that is friable is easily broken up rather than being firm or hard; a technical word.

پیشنهاد کاربران

بپرس