fretwork

/ˈfretwɜːrk//ˈfretwɜːk/

معنی: بر جسته کاری، منبت کاری، حاشیه گذاری
معانی دیگر: مشبک کاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: ornamental openwork composed of interlacing bars in a repeated, geometric pattern.
مشابه: fret

جمله های نمونه

1. Recent shows at Ronnie Scott's saw blistering fretwork augmented by some snazzy digital sounds.
[ترجمه گوگل]نمایش‌های اخیر در تاول‌های تاول‌آمیز رونی اسکات با صداهای دیجیتالی جذاب تقویت شده است
[ترجمه ترگمان]نمایش های اخیر در رانی اسکات در رانی اسکات به وسیله برخی از صداهای دیجیتال snazzy افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The fretwork is well up to Valley Arts standard, with nothing that offends the eye or fingers in any way.
[ترجمه گوگل]فرت ورک به خوبی مطابق با استاندارد Valley Arts است، بدون هیچ چیزی که چشم یا انگشتان را به هیچ وجه آزار دهد
[ترجمه ترگمان]The به خوبی در برابر استاندارد هنر دره قرار دارد و هیچ چیز چشم یا انگشت را به هیچ وجه خدشه دار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The houses were linked together with heavy fretwork windows so that you could not see the sky.
[ترجمه گوگل]خانه ها با پنجره های فرفری سنگین به هم متصل شده بودند تا شما آسمان را نبینید
[ترجمه ترگمان]خانه ها با پنجره های بزرگ fretwork به هم متصل شده بودند که شما نمی توانستند آسمان را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are a few rattles here and there, but in general the fretwork is quite well finished.
[ترجمه گوگل]چند جغجغه اینجا و آنجا وجود دارد، اما به طور کلی فرت ورک کاملاً خوب تمام شده است
[ترجمه ترگمان]اینجا و آنجا چند تا جغجغه وجود دارد، اما به طور کلی fretwork تمام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They reacted against factory-produced Victorian furniture with its frilly fretwork, clawed feet and laminated woods.
[ترجمه گوگل]آنها نسبت به مبلمان ویکتوریایی تولید شده در کارخانه با فرفره های پرزرق و برق، پاهای پنجه دار و چوب های چند لایه واکنش نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به اسباب و اثاثیه دوره ویکتوریایی با روکش frilly توری، پاهای چنگال دار و چوب laminated واکنش نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A definite tick in the margin here for the quality of the fretwork.
[ترجمه گوگل]یک تیک قطعی در حاشیه اینجا برای کیفیت فرت ورک
[ترجمه ترگمان]یک تیک قطعی در حاشیه حاشیه حاشیه دوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The architect would often just write something like "beautiful fretwork" on the drawing.
[ترجمه گوگل]معمار اغلب فقط چیزی شبیه به "فرهنگ زیبا" روی نقاشی می نوشت
[ترجمه ترگمان]معمار اغلب می توانست چیزی مانند \"fretwork زیبا\" روی نقاشی بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بر جسته کاری (اسم)
relief, boss, relievo, fretwork

منبت کاری (اسم)
fretwork, woodcarving, parquet flooring, woodcutting, parquetwork

حاشیه گذاری (اسم)
fretwork

انگلیسی به انگلیسی

• decorative work composed mainly of interwoven lines (often carved or cut out)
fretwork is wood or metal that has been decorated by cutting bits of it out to make a pattern.

پیشنهاد کاربران

بپرس