fresh off

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
تازه از / بلافاصله بعد از / همین جوری از
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( زمانی – محاوره ای ) :**
اشاره به اینکه کسی یا چیزی تازه از یک رویداد یا تجربه بیرون آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: Fresh off her latest complaint, Michelle Obama is back with more!
تازه بعد از آخرین شکایتش، میشل اوباما دوباره برگشته با چیزهای جدید!
2. ** ( روزمره – عمومی ) :**
برای نشان دادن تازگی یا داغ بودن یک موضوع یا خبر.
مثال: He’s fresh off a big win.
تازه از یک برد بزرگ بیرون آمده.
3. ** ( طنزآمیز – رسانه ای ) :**
گاهی برای ایجاد لحن سرگرم کننده یا کنایه آمیز در خبرها یا روایت ها استفاده می شود.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
just after – right from – hot off – newly from – straight out of

تازه بدست آمده
مثلا آب میوه تازه گرفته شده
The juice fresh off the Orange s
Adjective. ( idiomatic, usually derogatory ) Newly arrived from a foreign place, especially as an immigrant who is still unfamiliar with the customs and language of his or her new environment.
حسی که بعد از کشیدن ماری جوانا به ادم دست میده رو منظورش یا بهتره بگیم طرف رو فاز بر داشته