frenchwoman

/ˈfrentʃwʊmən//ˈfrentʃwʊmən/

(زن) فرانسوی، اهل کشور فرانسه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: Frenchwomen
• : تعریف: a woman who was born in or is a citizen of France.

جمله های نمونه

1. But the question remains: why were those two Frenchwomen in the sixteenth century found so threatening?
[ترجمه گوگل]اما این سوال باقی می ماند: چرا آن دو زن فرانسوی در قرن شانزدهم اینقدر تهدیدآمیز دیده شدند؟
[ترجمه ترگمان]اما سوال این است: چرا آن دو زن فرانسوی در قرن شانزدهم چنین تهدیدی دیده می شدند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Frenchwoman found proof of the maxim that nothing in life is certain except death and taxes, when she received a bill in the name of a grandfather who died in 194
[ترجمه گوگل]یک زن فرانسوی با دریافت صورت حسابی به نام پدربزرگ که در سال 194 درگذشته بود، دلیلی بر این اصل یافت که هیچ چیز در زندگی جز مرگ و مالیات قطعی نیست
[ترجمه ترگمان]زن فرانسوی اثبات این اصل را کرد که در زندگی هیچ چیز جز مرگ و مالیات ها وجود ندارد که به نام پدربزرگش که در ۱۹۴ فوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Anatole very readily answered the Frenchwoman, and smiling and staring at her, he talked to her about her native country.
[ترجمه گوگل]آناتول خیلی راحت به زن فرانسوی پاسخ داد و با لبخند و خیره شدن به او، درباره کشور مادری اش با او صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]آناتول به رغبت به دختر فرانسوی جواب می داد و لبخند می زد و به او می نگریست و درباره وطن خود با وی سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now, at the young Frenchwoman is causing a stir with questionably sexy photos.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، زن جوان فرانسوی با عکس های مشکوک سکسی سر و صدا ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، این دختر فرانسوی در حال ایجاد جنبشی با عکس های سکسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Disappointed by love, unsafe Frenchwoman arranges to foregather whatever like - minded people.
[ترجمه گوگل]یک زن فرانسوی ناامن که از عشق ناامید شده است، ترتیبی می دهد که افراد همفکری را از قبل جمع کند
[ترجمه ترگمان]این زن فرانسوی، که از عشق نومید شده بود، ترتیبی داد تا هر آنچه را که دوست دارد در اختیار خود قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Frenchwoman accused of killing three of her own babies and hiding two of them in a freezer has gone on trial in Tours, in central France.
[ترجمه گوگل]یک زن فرانسوی متهم به کشتن سه نوزاد خود و پنهان کردن دو تای آنها در فریزر، در شهر تور در مرکز فرانسه محاکمه شد
[ترجمه ترگمان]فرانسوی متهم به کشتن سه کودک خود و پنهان کردن دو تن از آن ها در یک فریزر در تور شهر تور در مرکز فرانسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A Frenchwoman, Marie Curie, was the first person who won two Nobel Prizes in science.
[ترجمه گوگل]یک زن فرانسوی به نام ماری کوری، اولین کسی بود که دو جایزه نوبل در علم دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]فرانسوی ماری کوری اولین کسی بود که برنده دو جایزه نوبل در زمینه علوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You saying that as a Jew, or as a Frenchwoman?
[ترجمه گوگل]شما این را به عنوان یک یهودی یا یک زن فرانسوی می گویید؟
[ترجمه ترگمان]تو این را به عنوان یک یهودی و یا به عنوان یک دختر فرانسوی می گویی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "The victory today is a very good Christmas gift for me, " said the Frenchwoman, smiling after Wednesday's match.
[ترجمه گوگل]زن فرانسوی پس از بازی چهارشنبه با لبخند گفت: پیروزی امروز یک هدیه کریسمس بسیار خوب برای من است
[ترجمه ترگمان]این زن فرانسوی پس از بازی روز چهارشنبه لبخند زنان گفت: \" پیروزی امروز هدیه بسیار خوبی برای من است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When woman of west be askinged about's mainest to Chinese man bias, a Frenchwoman of 25 years old says " force of small, emaciated, function is not powerful " .
[ترجمه گوگل]هنگامی که از زن غربی در مورد اصلی ترین تعصب مرد چینی پرسیده می شود، یک زن فرانسوی 25 ساله می گوید: «نیروی عملکرد کوچک، لاغر، قدرتمند نیست»
[ترجمه ترگمان]هنگامی که زنی از غرب به mainest مرد چینی متمایل می شود، زن فرانسوی ۲۵ ساله می گوید: \" نیروی کوچک، نحیف و نحیف، قدرتمند نیست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Three Kenyan soldiers are missing, including two who were kidnapped earlier this year, and a third who was lost at sea during a mission to save a kidnapped Frenchwoman.
[ترجمه گوگل]سه سرباز کنیایی ناپدید شده اند، از جمله دو سرباز که اوایل امسال ربوده شدند، و سومی که در جریان ماموریت نجات یک زن فرانسوی ربوده شده در دریا گم شد
[ترجمه ترگمان]سه سرباز کنیایی غایب هستند، از جمله دو نفر که اوایل امسال ربوده شدند و سومی که در طی ماموریتی برای نجات یک زن فرانسوی ربوده شده در دریا گم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you can persuade Henry to marry, you must have the address of a Frenchwoman.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانید هانری را متقاعد کنید که ازدواج کند، باید آدرس یک زن فرانسوی را داشته باشید
[ترجمه ترگمان]اگر تو هنری را متقاعد کنی که ازدواج کند، باید نشانی از دختر فرانسوی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet he's still sharing an apartment with Mark. Q: What does the man imply?A) Jimmy will regret marrying a Frenchwoman. B) Jimmy is rich enough to buy a big house.
[ترجمه گوگل]با این حال او هنوز با مارک در یک آپارتمان مشترک است س: این مرد به چه معناست؟ الف) جیمی از ازدواج با یک زن فرانسوی پشیمان خواهد شد ب) جیمی آنقدر ثروتمند است که بتواند یک خانه بزرگ بخرد
[ترجمه ترگمان]با این حال هنوز با مارک مشغول به اشتراک گذاشتن یک آپارتمان است سوال: این مرد به چه معناست؟ (الف)از ازدواج یک زن فرانسوی پشیمان خواهد شد ب)جیمی به اندازه کافی ثروتمند است که یک خانه بزرگ بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To this letter, the old prince had sent an affectionate answer, and from that time he had kept the Frenchwoman at a distance.
[ترجمه گوگل]شاهزاده پیر پاسخی محبت آمیز به این نامه فرستاده بود و از همان زمان زن فرانسوی را دور نگه داشته بود
[ترجمه ترگمان]شاهزاده پیر به این نامه جواب گرمی داده بود و از آن پس دختر فرانسوی را دور نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• woman from france, french woman

پیشنهاد کاربران

بپرس