freighter

/ˈfreɪtər//ˈfreɪtə/

معنی: مکاری، باری، بارکش، بار کننده
معانی دیگر: ارسال کننده ی کالا، (کالا) فرستنده، ترابر، کشتی یاترن باری، بار کننده کشتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a ship for transporting goods.

(2) تعریف: one who ships or receives goods, or for whom such shipment is made; shipper.

جمله های نمونه

1. to clear a freighter of cargo
کشتی بارکش را از بار تخلیه کردن

2. The freighter tied up at a small harbor.
[ترجمه گوگل]کشتی باری در یک بندر کوچک بسته شد
[ترجمه ترگمان]کشتی به بندر کوچکی بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This new freighter is near completion.
[ترجمه گوگل]این کشتی باری جدید نزدیک به اتمام است
[ترجمه ترگمان]این کشتی جدید نزدیک تکمیل شدنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This heavy freighter is driven by two electric motors.
[ترجمه گوگل]این کشتی باری سنگین توسط دو موتور الکتریکی هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]این کشتی سنگین بوسیله دو موتور الکتریکی رانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This freighter can sail around the world without doing.
[ترجمه گوگل]این کشتی باری می تواند بدون انجام کاری در سراسر جهان حرکت کند
[ترجمه ترگمان]این کشتی می تواند بدون انجام دادن به دور دنیا حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The freighter carrying pig iron is cleaving through the water.
[ترجمه گوگل]کشتی باری که آهن خام را حمل می کند در حال شکاف در آب است
[ترجمه ترگمان]کشتی حمل بار آهن را از آب بیرون می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The freighter was launched into water with a great splash.
[ترجمه گوگل]کشتی باری با صدای بلندی به آب پرتاب شد
[ترجمه ترگمان]بارکش با یک شلپ شلپ آب به درون آب پرتاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This freighter can carry a 50000-ton cargo direct to any port along the coast of the Pacific.
[ترجمه گوگل]این کشتی باری می تواند محموله 50000 تنی را مستقیماً به هر بندری در امتداد سواحل اقیانوس آرام حمل کند
[ترجمه ترگمان]این بارکش قادر است محموله ای را به طور مستقیم به هر بندر در امتداد ساحل اقیانوس آرام حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The freighter carries a few passengers in addition to its cargo.
[ترجمه گوگل]این باربری علاوه بر بار خود، چند مسافر را نیز حمل می کند
[ترجمه ترگمان]بارکش چند مسافر را علاوه بر محموله خود حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The freighter is loading for Japan.
[ترجمه گوگل]کشتی باری در حال بارگیری برای ژاپن است
[ترجمه ترگمان]بارکش در حال بارگیری برای ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The freighter was fuming thick black smoke and ready for departure.
[ترجمه گوگل]کشتی باری دود غلیظ سیاه را دود می کرد و آماده حرکت بود
[ترجمه ترگمان]کشتی از دود سیاه و غلیظ بیرون آمده بود و برای حرکت آماده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The freighter was free of the harbour and was destined for Tokyo.
[ترجمه گوگل]کشتی باری آزاد از بندر بود و به مقصد توکیو بود
[ترجمه ترگمان]بارکش از بندرگاه آزاد شده بود و برای توکیو مقدر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The freighter launched out,on a journey to the coast of Africa.
[ترجمه گوگل]کشتی باری در سفری به سواحل آفریقا به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]بارکش در سفری به ساحل افریقا روانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The damaged freighter was taken in tow.
[ترجمه گوگل]کشتی باری آسیب دیده به دوش کشیده شد
[ترجمه ترگمان]کشتی آسیب دیده رو به سمت یدک کش گرفته بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The freighter steered out of Santiago Bay that evening.
[ترجمه گوگل]کشتی باری آن شب از خلیج سانتیاگو خارج شد
[ترجمه ترگمان]کشتی باری که اون شب از \"سانتیاگو\" اومد بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مکاری (اسم)
cunning, craftiness, common carrier, muleteer, freighter

باری (اسم)
freighter

بارکش (اسم)
transport, truck, lorry, wagon, waggon, freighter, tractor

بار کننده (اسم)
freighter

انگلیسی به انگلیسی

• freight plane; cargo ship; shipper, cargo hauler
a freighter is a ship or aeroplane that is designed to carry goods.

پیشنهاد کاربران

کشتی که عمدتاً در حمل و نقل کالا فعالیت می کند و دارای مجوز برای حمل حداکثر تعداد مسافر ( معمولاً 12 ) است.

بپرس