freight car

/ˈfreɪtˈkɑːr//freɪtkɑː/

معنی: واگن باری
معانی دیگر: (راه آهن) واگن باری، واگن باری واگون باری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a railroad car that carries cargo.

جمله های نمونه

1. It was stencilled in white paint on the freight car fourth from the front.
[ترجمه گوگل]روی واگن باری چهارم از جلو با رنگ سفید شابلون شده بود
[ترجمه ترگمان]کامیون در رنگ سفید بود و بر روی اتومبیل بار چهارم از جبهه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the foreground stood a lone, empty railway freight car.
[ترجمه گوگل]در پیش زمینه یک واگن باری راه آهن خالی و تنها ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]در پیش زمینه یک واگن باری خالی و خالی ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It smashed against the rusted freight car behind her, shattering the glass exterior and buckling the sensitive anode.
[ترجمه گوگل]به واگن باری زنگ زده پشت سرش برخورد کرد و شیشه بیرونی را شکست و آند حساس را خم کرد
[ترجمه ترگمان]به ماشین باری زنگ زده پشت سرش خورد، شیشه پنجره را خرد کرد و خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bait, in the form of the unlocked freight car, had been taken.
[ترجمه گوگل]طعمه به شکل واگن باری باز شده گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]طعمه به شکل یک ماشین باری باز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After jumping nimbly from the freight car she closed the door, picked up her holdall, and hurried towards the fence.
[ترجمه گوگل]پس از پریدن سریع از واگن باری، در را بست، چمدانش را برداشت و با عجله به سمت حصار رفت
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه از واگن باری پایین جست، در را بست و جعبه holdall را برداشت و با عجله به طرف حصار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The caboose is coupled to the last freight car.
[ترجمه گوگل]کابوس به آخرین واگن باری متصل شده است
[ترجمه ترگمان]The با آخرین واگن باری همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Motorcade of appropriate city port area shares freight car
[ترجمه گوگل]موتورسیکلت منطقه بندری مناسب شهر به اشتراک واگن باری
[ترجمه ترگمان]motorcade از ناحیه بندری مناسب برای بار کردن واگن باری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Requirement traffic is convenient, can take old freight car.
[ترجمه گوگل]ترافیک مورد نیاز راحت است، می تواند ماشین باری قدیمی را بگیرد
[ترجمه ترگمان]ترافیک ضروری مناسب است و می تواند ماشین باری قدیمی را باخود حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The part of a truck, trailer, or freight car designed to carry loads.
[ترجمه گوگل]بخشی از یک کامیون، تریلر یا واگن باری که برای حمل بار طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]بخشی از یک کامیون، تریلر یا واگن باری که برای حمل بار طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The optimization of Railway Freight Car Approving is a complicated problem.
[ترجمه گوگل]بهینه سازی تأیید واگن باری راه آهن یک مشکل پیچیده است
[ترجمه ترگمان]بهینه سازی ماشین باربری ریلی یک مشکل پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The present state of freight car braking equipment in our country is described generally.
[ترجمه گوگل]وضعیت فعلی تجهیزات ترمز واگن باری در کشور ما به طور کلی شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]وضعیت کنونی تجهیزات ترمز ماشین باری در کشور ما به طور کلی تشریح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Scope: Weaving Freight car . Weaving . Freight car.
[ترجمه گوگل]محدوده: بافندگی ماشین باری بافندگی واگن باری
[ترجمه ترگمان]حوزه: ماشین باربری نساجی بافندگی ماشین باربری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kuomintang officials, however, had his freight car shunted onto a lonely siding in the flood areas.
[ترجمه گوگل]با این حال، مقامات کومینتانگ، واگن باری او را به یک حاشیه خلوت در مناطق سیل زده منتقل کردند
[ترجمه ترگمان]با این حال، مقامات Kuomintang آن ماشین باری او را به سمت یک طرفدار منزوی در مناطق سیل زده هدایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A freight car with a door in the floor through which are unloaded.
[ترجمه گوگل]واگن باری با دری در کف که از طریق آن تخلیه می شود
[ترجمه ترگمان]یک ماشین باری با دری در طبقه که خالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگن باری (اسم)
freight car

انگلیسی به انگلیسی

• railroad car for carrying freight, railroad car in which goods are transported
a freight car is a wagon on a train in which goods are transported; used in american english.

پیشنهاد کاربران

بپرس