freezing

/ˈfriːzɪŋ//ˈfriːzɪŋ/

بسیارسرد، خنک، سرد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: freezingly (adv.)
(1) تعریف: at or near the temperature at which water turns to ice.

(2) تعریف: extremely cold.
متضاد: burning, scalding, scorching, sweltering
مشابه: arctic, bitter, frigid

- the freezing weather of January
[ترجمه ترجمه گان چینی] هوای قندیلی و یخی ژانویه
|
[ترجمه گوگل] هوای سرد ژانویه
[ترجمه ترگمان] هوای سرد ژانویه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. freezing point
نقطه ی انجماد

2. freezing weather
هوایی بسیار سرد (یخبندان)

3. below freezing
(حرارت) زیر صفر

4. i am freezing cold
خیلی سردم است (دارم از سرما یخ می زنم).

5. it is freezing outside
هوای بیرون مثل یخ است.

6. now it is hot, then it is freezing
یک وقت هوا گرم است و وقت دیگر یخبندان.

7. there, the water temperature was equal to the freezing point of the sea
در آنجا دمای آب به اندازه ی نقطه ی انجماد دریا بود.

8. The air temperature was well below freezing, and lakes and rivers froze over.
[ترجمه گوگل]دمای هوا بسیار زیر صفر بود و دریاچه ها و رودخانه ها یخ زدند
[ترجمه ترگمان]دمای هوا بسیار پایین تر از انجماد بود و دریاچه ها و رودخانه ها یخ زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My colleagues were freezing me out.
[ترجمه گوگل]همکارانم داشتند من را یخ می زدند
[ترجمه ترگمان]همکارانم مرا متوقف کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the Antarctic, the temperature rarely rises above freezing point.
[ترجمه گوگل]در قطب جنوب، دما به ندرت از نقطه انجماد بالاتر می رود
[ترجمه ترگمان]در قطب جنوب، دما به ندرت از نقطه انجماد بالاتر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was freezing out there even in his buttoned-up overcoat.
[ترجمه گوگل]حتی با کت دکمه دارش هم هوا یخ زده بود
[ترجمه ترگمان]حتی در پالتوی یقه his یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The temperature dropped below freezing point this afternoon.
[ترجمه گوگل]دمای هوا امروز بعدازظهر به زیر صفر رسید
[ترجمه ترگمان]امروز بعد از ظهر دمای زیر صفر درجه پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm not going in there-it's freezing!
[ترجمه گوگل]من آنجا نمی روم - هوا یخ می زند!
[ترجمه ترگمان]من نمیرم اونجا - هوا سرده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is freezing outside, and put on your winter coat.
[ترجمه گوگل]بیرون یخ می زند و کت زمستانی خود را بپوش
[ترجمه ترگمان]بیرون سرد است و کت زمستانی خود را پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were out in freezing conditions shovelling snow off the pitch.
[ترجمه گوگل]آنها در شرایط یخبندان بیرون بودند و برف را از زمین بیرون می زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرایط منجمد کننده ای بودند که برف را از زمین پاک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Freezing fog and icy patches are expected to cause problems for motorists tonight.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود مه یخبندان و لکه های یخبندان امشب برای رانندگان مشکل ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]منجمد کننده منجمد کننده و patches منجمد کننده انتظار دارند که برای motorists مشکل ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Three people died in a multiple pile-up in freezing fog.
[ترجمه گوگل]سه نفر بر اثر انباشتگی چندگانه در مه یخبندان جان باختند
[ترجمه ترگمان]سه نفر تو یه عالمه مه منجمد مردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] انجماد - یخبندان - یخ بستن - یخزدگی - قابل انجماد - یخزدن - منجمد سازی
[زمین شناسی] انجماد یک روش بهسازی موقت زمین است که برای دامنه گسترده ای ازانواع خاکهای آبدار،ازجمله زمینهای مختلطی که باتزریق و یااعمال هوای فشرده قابل کاربردنیستند،به کارگرفتهمی شود .درتونلسازی برای انجماد زمین چالهایی معمولا ازسطح زمین یااز تونلی درافق بالاتر درجلوی جبهه کارتونل یاازداخل خودتونل حفرمی شوند،سپس لوله های منجمدکننده نصب شده وسیال درگردش سردکننده درآنهابه جریان انداختهمی شود .
[نساجی] انجماد - شستشوی کالای پشمی به روش انجماد
[پلیمر] انجماد
[آب و خاک] انجماد

انگلیسی به انگلیسی

• very cold, icy; congealing due to cold
chilling until solid
if something or someone is freezing, or feels freezing, they are very cold indeed.
freezing is also the same as freezing point.
see also freeze.

پیشنهاد کاربران

1. بسیار سرد 2. سرد. نامهربان. غیر دوستانه 3. ( درجه حرارت ) صفر
مثال:
fans braved freezing temperatures to see them play
تماشاچی های ورزش دوست با شجاعت از دمای هوای بسیار سرد برای دیدن بازی آنها استقبال کردند.
به معنی بی حسی در یک عضو از بدن وبعد از تزریق ماده بی حسی مثلا در دندانپزشکی
بعنوان ارجاعی از دما در آب و هوا یعنی خیلی سرد در حد یخ زدن
خیلی خیلی گرم، جوشیدن: Boiling
خیلی گرم، داغ: Hot
گرم: Warm
نه گرم نه سرد ( خنک cold ) ( ملایم mild ) : Cool یا Mild
سرد: Cold یا Chilly
خیلی سرد، یخ زدن: Freezing
freezing
در متون حقوقی مسدود کردن .
در مورد انسان و حیوانات اگر به کار برده شود، میخکوب شدن معادل خوبی برای ترجمه است.
در متون روان شناسی = میخکوب شدن
1 - خشک زدن
بی حسی
متوقف سازی
بلوکه شدن
freezing of investment= بلوکه شدن سرمایه گذاری
بجای واژه ی Cold به معنای سرد از سری واژگان زیر که Freezing هم جزوشون هست میتوانیم استفاده کنیم :
Chill / Chiy / Wintry / Glacial / Freezing / Frosty / Briefly - Extremely cold
در مورد مات شدن هم استفاده میشه
در مورد کسی که از تعجب خشک شده
چهره مات
freezing ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: انجماد 1
تعریف: مرحلۀ گذار ماده از حالت مایع به حالت جامد
میخکوب شدن
سردسیری
انجماد
✅ Very cold

Adjust the temperature for freezing
دما رو روی خیلی سرد تنظیم کنید
@لَنگویچ

بسیار سرد، یخبندان

یخبندان
خشک زدن
در کامپیوتر: متوقف شده ( زمانی که سیستم قفل شده و هیچ واکنشی به کاربر نشان نمی دهد و تنها راه ریستارت کردن است )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس