freezer

/ˈfriːzər//ˈfriːzə/

معنی: یخدان، یخچال خیلی سرد، منجمد کننده
معانی دیگر: (در یخچال) جایخی، یخ ساز، فریزر، یخ زن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a thing that freezes, esp. an appliance that freezes food for storage.

جمله های نمونه

1. If you put it in the freezer, it will go solid.
[ترجمه گوگل]اگر آن را در فریزر بگذارید، سفت می شود
[ترجمه ترگمان]، اگه توی فریزر گذاشته باشی خیلی خوب میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I have to restock the freezer.
[ترجمه گوگل]من باید فریزر را دوباره پر کنم
[ترجمه ترگمان]باید the رو جبران کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've defrosted the freezer.
[ترجمه گوگل]من فریزر را یخ زدایی کردم
[ترجمه ترگمان]من فریزر رو باز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's always the food in the freezer if need be.
[ترجمه گوگل]در صورت نیاز همیشه غذا در فریزر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اگر لازم باشد، همیشه غذا در فریزر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The engineer was working on the freezer when he was overcome by gas.
[ترجمه گوگل]مهندس مشغول کار روی فریزر بود که گاز بر او غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]مهندس در حالی که مشغول کار بر روی فریزر بود، مشغول کار بر روی فریزر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A top quality freezer for only £20 down and £5 a week for a year.
[ترجمه گوگل]یک فریزر با کیفیت بالا فقط با 20 پوند پایین و 5 پوند در هفته برای یک سال
[ترجمه ترگمان]یک فریزر با کیفیت بالا فقط برای ۲۰ پوند و ۵ پوند برای یک سال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mum stocked up the freezer for us before she went to the conference.
[ترجمه گوگل]مامان قبل از رفتن به کنفرانس، فریزر را برای ما تهیه کرد
[ترجمه ترگمان]مامان قبل از رفتن به کنفرانس، فریزر را برای ما پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Food will spoil if the temperature in your freezer rises above 8oC.
[ترجمه گوگل]اگر دمای فریزر شما به بالای 8 درجه سانتی گراد برسد، غذا خراب می شود
[ترجمه ترگمان]اگر دما در فریزر بالاتر از ۸ درجه سانتیگراد باشد، غذا فاسد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A freezer and microwave oven can make light work of cooking.
[ترجمه گوگل]فریزر و اجاق مایکروویو می توانند کار سبکی برای پخت و پز کنند
[ترجمه ترگمان]یک فریزر و فر میکروویو می تواند کار آشپزی را روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Put it back in the freezer.
[ترجمه گوگل]دوباره آن را در فریزر قرار دهید
[ترجمه ترگمان] بذارش تو فریزر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's always food in the freezer if need be.
[ترجمه گوگل]در صورت نیاز همیشه مواد غذایی در فریزر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اگر لازم باشد همیشه در فریزر غذا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We keep frozen food in a freezer.
[ترجمه گوگل]مواد غذایی منجمد را در فریزر نگهداری می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما غذای منجمد را در فریزر نگه می داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can store coffee beans in the freezer to keep them fresh.
[ترجمه گوگل]می توانید دانه های قهوه را در فریزر نگهداری کنید تا تازه بمانند
[ترجمه ترگمان]شما می توانید لوبیای قهوه را در فریزر ذخیره کنید تا آن ها را تازه نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Paul pulled a muscle trying to lift the freezer.
[ترجمه گوگل]پل عضله ای را کشید تا فریزر را بلند کند
[ترجمه ترگمان]پایول یک ماهیچه را بیرون کشید و سعی کرد فریزر را بلند کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We need to stock up the freezer.
[ترجمه گوگل]باید فریزر را ذخیره کنیم
[ترجمه ترگمان] باید فریزر رو درست کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یخدان (اسم)
chest, icebox, freezer

یخچال خیلی سرد (اسم)
freezer

منجمد کننده (اسم)
freezer

تخصصی

[برق و الکترونیک] منجمد کننده

انگلیسی به انگلیسی

• one who freezes; cold compartment; refrigerator; device for preparing ice cream and frozen foods
a freezer is a large container in which you can store food for long periods of time, because the temperature inside is kept below freezing point.

پیشنهاد کاربران

فریزر
بخش منجمدکننده، معمولاً پایین یا بالای یخچاله، برای نگه داری طولانی تر مثل گوشت، بستنی، سبزیجات فریزری.
مثال: We stored the chicken in the freezer.
مشتقات:
اسم: freezer – فریزر
فعل: to freeze – یخ زدن، منجمد کردن
صفت: frozen – یخ زده، منجمد
قید: ( ندارد )
فریزر/ انجمادگر ( وسیله ی سرمایشی برای نگهداری طولانی مدت مواد غذایی در دمای بسیار پایین - اسم )
We store ice cream in the freezer.
freezer ( n ) ( frizər )
freezer
یخچال فریزر
freezer ( عمومی )
واژه مصوب: یخ‏زن
تعریف: محفظه‏ای برای منجمد کردن مواد غذایی
رفتاری : خشک شدن، خشکش زد ( قالبن تز ترس )

بپرس