freewheel

/friːˈwiːl//friːˈwiːl/

(دوچرخه) چرخک آزاد، (در برخی اتومبیل ها و هلی کوپترها و غیره) کلاج جغجغه ای، ازاد زندگی کردن، با ازادی حرکت وجنبش کردن، بازادگی زیستن، بادندن خلاص رفتن، با دنده خلاص رفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device in the rear hub of a bicycle that lets the rear wheel continue turning after the pedals are stopped.

(2) تعریف: a device in some cars, helicopters, or the like that lets the drive shaft continue turning when its speed is greater than that of the engine shaft.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: freewheels, freewheeling, freewheeled
(1) تعریف: to continue in motion with the wheels detached from the driving mechanism; coast.

(2) تعریف: to live, move, or function in an unrestrained, uninhibited, or irresponsible manner.

جمله های نمونه

1. On the descents, cyclists spin past cars, freewheeling downhill at tremendous speed.
[ترجمه گوگل]در سراشیبی، دوچرخه سواران از کنار ماشین ها می چرخند و با سرعت فوق العاده در سراشیبی می چرخند
[ترجمه ترگمان]در حالی که دوچرخه سواران از اتومبیل ها عبور می کنند، دوچرخه سواران با سرعت زیاد از تپه سرازیر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I think I'll just free-wheel this summer and see what happens.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم تابستان امسال به چرخ آزاد می‌روم و ببینم چه می‌شود
[ترجمه ترگمان]فکر کنم این تابستون یه چرخی بزنم و ببینم چه اتفاقی می افته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I freewheeled down the hill to the village.
[ترجمه گوگل]با چرخ آزاد از تپه به سمت روستا رفتم
[ترجمه ترگمان]از تپه سرازیر شدم و به طرف دهکده رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has given up his freewheeling lifestyle to settle down with his baby daughter.
[ترجمه گوگل]او سبک زندگی آزادانه خود را رها کرده تا با دختر بچه اش زندگی کند
[ترجمه ترگمان]او سبک زندگی freewheeling را رها کرده است تا با دختر بچه اش حل و فصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can stop pedalling and freewheel for a while.
[ترجمه گوگل]می توانید برای مدتی رکاب زدن و چرخاندن آزاد را متوقف کنید
[ترجمه ترگمان] میتونی واسه یه مدتی از \"pedalling\" و \"freewheel\" جلوگیری کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He freewheeled back down the course.
[ترجمه گوگل]او با چرخ آزاد به مسیر برگشت
[ترجمه ترگمان]او دوباره به عقب برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were burning stubble and the smoke had bulged across the lane as we free-wheeled down into the dip.
[ترجمه گوگل]آنها در حال سوختن ته ریش بودند و دود در سراسر خط بیرون زده بود که ما با چرخ آزاد به داخل شیب پایین می رفتیم
[ترجمه ترگمان]آن ها در حالی که ما را آزاد کرده بودیم از کوره راه عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Brinkley made his comments during a freewheeling discussion with several colleagues.
[ترجمه گوگل]برینکلی نظرات خود را در طی یک بحث آزاد با چندین همکار بیان کرد
[ترجمه ترگمان]برینکلی با چندین تن از همکارانش نظر خود را در این زمینه مطرح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. During the freewheeling interval the motional voltage becomes negative and the freewheeling winding current may be forced to reverse direction.
[ترجمه گوگل]در طول بازه چرخ آزاد، ولتاژ حرکتی منفی می شود و جریان سیم پیچ آزاد ممکن است مجبور شود جهت خود را معکوس کند
[ترجمه ترگمان]در طول بازه زمانی freewheeling، ولتاژ motional منفی می شود و جریان سیم پیچ freewheeling ممکن است به جهت معکوس اجباری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Freewheeling down the long hill, Mungo was aware of a large, pale shape by his right shoulder.
[ترجمه گوگل]مونگو در حالی که از تپه طولانی پایین می‌رفت، از شکل بزرگ و رنگ پریده شانه راست خود آگاه بود
[ترجمه ترگمان]از تپه بلند به پایین سرازیر شد و در حالی که از روی شانه راستش شکل یک مرد بزرگ و رنگ پریده ای را داشت که از شانه راستش تشخیص داده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That kind of freewheeling discussion is the norm in other realms where public health is the issue, such as highway safety.
[ترجمه گوگل]این نوع بحث از چرخه آزاد در سایر حوزه‌ها که بهداشت عمومی موضوع است، مانند ایمنی بزرگراه‌ها، هنجار است
[ترجمه ترگمان]این نوع بحث freewheeling هنجار در حوزه های دیگر است که در آن بهداشت عمومی مساله مانند ایمنی بزرگراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. During these freewheeling intervals the effective phase voltage is equal to the d. c. supply voltage.
[ترجمه گوگل]در طول این فواصل چرخه آزاد، ولتاژ فاز موثر برابر با d است ج ولتاژ تغذیه
[ترجمه ترگمان]در طول این فواصل freewheeling، ولتاژ فاز موثر برابر با d است پ ولتاژ تامین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The image of Romans as freewheeling, extravagant, anything-goes anarchists is a fraud, a wildly successful con.
[ترجمه گوگل]تصویر رومی‌ها به عنوان آنارشیست‌های آزاده، زیاده‌رو و همه‌چیز یک کلاهبردار، یک کلاهبردار بسیار موفق است
[ترجمه ترگمان]تصویر رومیان به عنوان freewheeling، ولخرج، و هر چیز - هرج و مرج، یک کلاه برداری است، و یک کلاه برداری بسیار موفق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Level3: Tolerance matching of freewheel bushings. Factory only.
[ترجمه گوگل]سطح 3: تطبیق تحمل بوش های چرخ آزاد فقط کارخانه
[ترجمه ترگمان] میزان تحمل ناپذیری از \"freewheel bushings\" - ه کارخونه فقط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. SunTour's Perfect freewheel was a first class design with three splined sprockets and two or three threaded sprockets.
[ترجمه گوگل]چرخ آزاد پرفکت SunTour یک طرح درجه یک با سه چرخ دنده چرخدار و دو یا سه چرخ دنده رزوه دار بود
[ترجمه ترگمان]SunTour Perfect (SunTour s)یک طراحی کلاس اول با سه splined sprockets و دو یا سه sprockets (sprockets)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mechanical device (in a bicycle, car, train)
coast, move freely; coast by means of a freewheel
if you freewheel, you travel, usually downhill, on a bicycle without using the pedals, or in a vehicle without using the engine.
device in the transmission of an automobile; device on a bicycle

پیشنهاد کاربران

بپرس