freeway

/ˈfriːˌwe//ˈfriːweɪ/

معنی: بزرگراه، شاهراه
معانی دیگر: (امریکا)، بزرگراه (راه میاندار که چراغ قرمز و ایست و تقاطع ندارد)، شاهراهی که از حق راهداری معاف است

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a highway with limited access and no tolls; expressway.
مشابه: highway

جمله های نمونه

1. We were driving on a California freeway.
[ترجمه گوگل]ما در یک اتوبان کالیفرنیا رانندگی می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در بزرگراه کالیفرنیا رانندگی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The coastal road diverges from the freeway just north of Santa Monica.
[ترجمه گوگل]جاده ساحلی از آزادراه درست در شمال سانتا مونیکا جدا می شود
[ترجمه ترگمان]جاده ساحلی از بزرگراه در شمال سانتا مونیکا diverges
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A limousine swept her along the busy freeway to the airport.
[ترجمه گوگل]یک لیموزین او را در امتداد بزرگراه شلوغ به فرودگاه جارو کرد
[ترجمه ترگمان]لیموزین او را در بزرگراه شلوغ به طرف فرودگاه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new freeway will pass over the lake.
[ترجمه گوگل]آزادراه جدید از روی دریاچه عبور خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]بزرگراه جدید از روی دریاچه عبور خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We broke down on the freeway.
[ترجمه گوگل]در اتوبان خراب شدیم
[ترجمه ترگمان] توی بزرگراه به هم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A crash on the eastbound side of the freeway is blocking traffic.
[ترجمه گوگل]تصادف در سمت شرق آزادراه، ترافیک را مسدود کرده است
[ترجمه ترگمان]تصادف در طرف eastbound بزرگراه مسدود کردن ترافیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The speed limit on the freeway is 55mph.
[ترجمه گوگل]حداکثر سرعت در آزادراه 55 مایل در ساعت است
[ترجمه ترگمان]محدوده سرعت بزرگراه ۵۵ مایل بر ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Once we were off the main freeway, the trip felt more like a vacation.
[ترجمه گوگل]وقتی از اتوبان اصلی خارج شدیم، سفر بیشتر شبیه یک تعطیلات بود
[ترجمه ترگمان]وقتی از بزرگراه اصلی خارج شدیم، سفر بیشتر شبیه به یک تعطیلات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I got behind some poky driver on the freeway.
[ترجمه گوگل]در اتوبان پشت سر یک راننده گیج رفتم
[ترجمه ترگمان]من پشت یه راننده poky توی بزرگراه گیر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Heavy traffic is causing delays on the freeway.
[ترجمه گوگل]ترافیک سنگین باعث تاخیر در آزادراه شده است
[ترجمه ترگمان]ترافیک سنگین باعث تاخیر در بزرگراه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Out on the freeway, a billboard caught his eye.
[ترجمه گوگل]در بزرگراه، یک بیلبورد توجه او را جلب کرد
[ترجمه ترگمان]از بزرگراه بیرون، یک بیلبورد چشمش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was a monumental traffic jam on the freeway.
[ترجمه گوگل]در بزرگراه ترافیک عظیمی وجود داشت
[ترجمه ترگمان] یه ترافیک وحشتناک روی بزرگراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Expect delays where freeway traffic merges.
[ترجمه گوگل]در جایی که ترافیک آزادراه ادغام می شود، انتظار تاخیر داشته باشید
[ترجمه ترگمان]انتظار delays را داشته باشید که در آن ترافیک بزرگراه به هم متصل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Officials said they might reopen the freeway at 5 p. m. today, perhaps sooner if firefighters gain the upper hand overnight.
[ترجمه گوگل]مقامات گفتند که ممکن است آزادراه را ساعت 5 بعدازظهر بازگشایی کنند متر امروز، شاید زودتر اگر آتش نشانان یک شبه دست بالا را به دست آورند
[ترجمه ترگمان]مقامات گفتند که ممکن است بزرگراه را در ساعت ۵ بعد از ظهر بازگشایی کنند متر امروز، شاید به محض این که آتش نشانان در عرض یک شب دست به دست هم بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There was a nasty accident on the freeway and seven people were killed.
[ترجمه گوگل]تصادف ناگواری در اتوبان رخ داد و هفت نفر کشته شدند
[ترجمه ترگمان]در بزرگراه اتفاق بدی افتاد و هفت نفر کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگراه (اسم)
autobahn, highway, freeway, superhighway, parkway

شاهراه (اسم)
autobahn, highway, freeway, superhighway, lifeline, thoroughfare, turnpike

تخصصی

[عمران و معماری] آزاد راه - شاهراه - اتوبان

انگلیسی به انگلیسی

• toll-free express highway
a freeway is a road with several lanes and controlled places where vehicles join it, so that people can travel quickly; used in american english.

پیشنهاد کاربران

freeway ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: آزادراه
تعریف: راه شریانی اصلی با مسیر رفت و برگشت مجزا که در فاصلة تقاطع های غیر هم سطح هیچ دسترسی ندارد
اتوبان، آزاد راه، بزرگراه
ازاد راه
بزرگراه

بپرس