1. Economists argued that freer markets would quickly revive the region's economy.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان استدلال می کردند که بازارهای آزادتر به سرعت اقتصاد منطقه را احیا می کند
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان می گویند که بازارهای آزادتر به سرعت اقتصاد منطقه را احیا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Belling out the tubes will permit a freer passage of air.
[ترجمه گوگل]بیرون زدن لوله ها اجازه عبور آزادتر هوا را می دهد
[ترجمه ترگمان]بیرون کشیدن لوله ها اجازه عبور از هوا را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In return for a freer hand in the currency market private dealers were expected to play a more active role in industrial investment.
[ترجمه گوگل]انتظار می رفت در ازای دست آزادتر در بازار ارز، دلالان خصوصی نقش فعال تری در سرمایه گذاری صنعتی ایفا کنند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که در ازای یک دست آزادتر در بازار ارز، دلالان خصوصی نقش فعال تری در سرمایه گذاری صنعتی ایفا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The lower inflation and freer market, it is claimed, has generated an economic recovery.
[ترجمه گوگل]ادعا می شود که تورم کمتر و بازار آزادتر باعث بهبود اقتصادی شده است
[ترجمه ترگمان]با این ادعا، تورم کم تر و بازار آزاد، بهبود اقتصادی ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The social and political implications of freer information-sharing in the region was a recurring theme at the seminar.
[ترجمه گوگل]پیامدهای اجتماعی و سیاسی اشتراک گذاری اطلاعات آزادتر در منطقه موضوعی تکراری در سمینار بود
[ترجمه ترگمان]مفاهیم اجتماعی و سیاسی از اشتراک گذاری اطلاعات آزادتر در منطقه یک موضوع تکراری در این سمینار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. No advanced industrial nation gives corporations a freer hand in busting unions.
[ترجمه گوگل]هیچ کشور صنعتی پیشرفتهتری دست شرکتها را در تخریب اتحادیهها باز نمیکند
[ترجمه ترگمان]هیچ کشور پیشرفته صنعتی دست آزادی در اتحادیه ها را به شرکت ها نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The ultimate goal is a freer, more democratic and more participatory society as a whole.
[ترجمه گوگل]هدف نهایی جامعه ای آزادتر، دموکراتیک تر و مشارکت پذیرتر به عنوان یک کل است
[ترجمه ترگمان]هدف نهایی یک جامعه participatory، more و more است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Both these factors gave him a freer hand to negotiate.
[ترجمه گوگل]هر دوی این عوامل به او دست بیشتری برای مذاکره داد
[ترجمه ترگمان]هر دوی این عوامل به او آزادی بیشتری برای مذاکره دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is optimistically forecast that women will become freer from household burdens as a result of these technological innovations.
[ترجمه گوگل]به طور خوش بینانه پیش بینی می شود که زنان در نتیجه این نوآوری های تکنولوژیکی از بارهای خانگی رها شوند
[ترجمه ترگمان]با خوش بینی پیش بینی می شود که زنان از بار خانگی به عنوان نتیجه این نوآوری های تکنولوژیکی آزاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The secret ballot was an important vehicle for freer elections.
[ترجمه گوگل]رای مخفی ابزار مهمی برای انتخابات آزادتر بود
[ترجمه ترگمان]رای گیری مخفی یک وسیله مهم برای انتخابات آزادتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It was going to broaden out, become freer, more active.
[ترجمه گوگل]قرار بود گسترش یابد، آزادتر و فعال تر شود
[ترجمه ترگمان]به تدریج گسترش می یافت، آزادتر و فعال تر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. With greater democracy, people feel freer and happier to air their views.
[ترجمه گوگل]با دموکراسی بیشتر، مردم از ابراز نظرات خود احساس آزادی و خوشحالی بیشتری می کنند
[ترجمه ترگمان]با دموکراسی بیشتر، مردم احساس آزادی بیشتری می کنند و خوشحال می شوند که دیدگاه های خود را بیان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Less restrained : people feel freer online because of the online disinhibition effect.
[ترجمه گوگل]محدودتر: مردم به دلیل اثر بازدارندگی آنلاین، احساس آزادی بیشتری در فضای آنلاین دارند
[ترجمه ترگمان]کم تر مهار می شود: افراد به خاطر اثر disinhibition آنلاین احساس آزادی بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. When she was gone, he gave freer play to his feelings.
[ترجمه گوگل]وقتی او رفت، او به احساسات خود بازی آزادتر داد
[ترجمه ترگمان]وقتی که او رفته بود، he بیشتری به احساسات خود می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید