freely

/ˈfriːli//ˈfriːli/

معنی: سرخود، سخاوتمندانه، بطور ازاد یا رایگان
معانی دیگر: بطور ازاد یا رایگان

جمله های نمونه

1. people can freely come and go in the streets
مردم می توانند آزادانه در خیابان ها رفت و آمد کنند.

2. you can act freely
شما می توانید آزادانه عمل کنید.

3. he finally opened up freely on the subject
بالاخره آزادانه درباره ی آن موضوع لب به سخن گشود.

4. the blacks and the whites mix freely bearing each other no despite
سیاهپوستان و سفیدپوستان با هم می آمیزند و نسبت به هم کینه ندارند.

5. at the polls, a voter is alone and votes freely
در محل اخذ رای،رای دهنده تنها و آزادانه رای می دهد.

6. the citizens have the right to express their views freely
شهروندان حق دارند عقاید خود را آزادانه بیان کنند.

7. Air can circulate freely through the tunnels.
[ترجمه گوگل]هوا می تواند آزادانه از طریق تونل ها گردش کند
[ترجمه ترگمان]هوا می تواند آزادانه در تونل ها پخش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The right to speak freely is written into the Constitution of the United States.
[ترجمه گوگل]حق صحبت آزادانه در قانون اساسی ایالات متحده نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]حق صحبت آزادانه در قانون اساسی آمریکا نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They freely admit they still have a lot to learn.
[ترجمه گوگل]آنها آزادانه اعتراف می کنند که هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها آزادانه اعتراف می کنند که هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They promised that individuals could live freely without fear of reprisal from the military.
[ترجمه گوگل]آنها قول دادند که افراد بدون ترس از انتقام ارتش می توانند آزادانه زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قول دادند که بدون ترس از انتقام ارتش، افراد می توانند آزادانه زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He freely admitted that he had taken bribes.
[ترجمه گوگل]او آزادانه اعتراف کرد که رشوه گرفته است
[ترجمه ترگمان]او آزادانه اعتراف کرد که رشوه گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Firearms are not freely available on the open market.
[ترجمه گوگل]اسلحه به صورت آزاد در بازار آزاد موجود نیست
[ترجمه ترگمان]سلاح های گرم در بازار آزاد به راحتی در دسترس نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. EU members are allowed to travel freely between member states.
[ترجمه گوگل]اعضای اتحادیه اروپا اجازه دارند آزادانه بین کشورهای عضو تردد کنند
[ترجمه ترگمان]اعضای اتحادیه اروپا مجاز به سفر آزادانه بین کشورهای عضو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is vital that the contract be freely entered into.
[ترجمه گوگل]این حیاتی است که قرارداد آزادانه منعقد شود
[ترجمه ترگمان]مهم است که قرارداد به آزادی وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. EU citizens can now travel freely between member states.
[ترجمه گوگل]شهروندان اتحادیه اروپا اکنون می توانند آزادانه بین کشورهای عضو تردد کنند
[ترجمه ترگمان]شهروندان اتحادیه اروپا اکنون می توانند آزادانه بین کشورهای عضو سفر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The cattle are allowed to wander freely.
[ترجمه گوگل]گاوها اجازه دارند آزادانه سرگردان شوند
[ترجمه ترگمان]مردم حق دارن آزادانه پرسه بزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Millions of people gave freely in response to the famine appeal.
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر در پاسخ به درخواست قحطی آزادانه دست به کار شدند
[ترجمه ترگمان]میلیون ها نفر در پاسخ به درخواست قحطی به آزادی دست یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرخود (قید)
independently, freely, high-handedly

سخاوتمندانه (قید)
freely, handsomely

بطور ازاد یا رایگان (قید)
freely

انگلیسی به انگلیسی

• with liberty, without limits; frankly, openly, honestly
you say that something is done freely when it is done often or in large quantities.
someone or something that can move or act freely is not controlled or limited by anything.
if you can talk freely, you do not need to be careful about what you say.
something that is freely available can be obtained easily.
something that is given or done freely is given or done willingly.

پیشنهاد کاربران

۱. آزادانه ۲. بدون مانع. بدون محدودیت ۳. به راحتی. به سادگی ۴. با رضا و رغبت. با طیب خاطر ۵. مجانی. رایگان ۶. سخاوتمندانه. با دست و دلبازی. با گشاده دستی ۷. ( جریان اب و غیره ) شُر شُر
مثال:
I roamed freely
من آزادانه پرسه زدم.
با فراغ بال
سخاوتمندانه . آزادانه ( از جنبه مثبت آن ) . از روی میل
بدون هیچ زحمتی
بی قید و شرط - بدون محدودیت - بی دلیل - ( عامیانه ) همینطوری، الکی
freely ( adv ) = readily ( adv )
به معناهای : آزادانه، به دلخواه، به راحتی، به آسانی، با میل، از روی اشتیاق
بطور آزاد
با کمال میل
بدون محدودیت
بی هیچ قید و شرطی
داوطلبانه
راحت
مجانی
آزادانه
از روی میل، خود خواسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس