معنی: نویسنده غیر وابسته، مفرد کار کردنمعانی دیگر: (adjective) (روزنامه نگار، نویسنده، هنرپیشه، طراح، برنامه نویس و غیره) مستقل، آزاد، ناوابسته a freelance reporter خبرنگار مستقل (noun) روزنامه نگار مستقل، روزنامه نگار آزاد، نویسنده ی آزاد، طراح مستقل، طراح آزاد، هنرپیشه ی آزاد، برنامه نویس مستقل، برنامه نویس آزاد (verb intransitive) (روزنامه نگار، برنامه نویس و غیره) مستقل کار کردن، آزاد کار کردن، به طور ناوابسته کار کردن، (قرون وسطی - سربازی که در مقابل مزد برای افراد مختلف می جنگید) مزدور، کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی، مفرد کارکردن، نویسنده غیر وابسته
• (1)تعریف: a person who earns a living as a writer, graphic artist, musician, or the like by taking on a variety of assignments, often completed at home, for a variety of employers.
• (2)تعریف: a person who proceeds as an independent in politics with no allegiance to any one party.
• (3)تعریف: in the Middle Ages, a mercenary soldier.
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: free-lances, free-lancing, free-lanced
• : تعریف: to work or act as a free lance.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, produced by, or working as a free lance.
قید ( adverb )
• : تعریف: in a way that is characteristic of a free lance.
- I work free-lance.
[ترجمه گوگل] من به صورت آزاد کار می کنم [ترجمه ترگمان] من یه نیزه آزاد کار می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a freelance reporter
خبرنگار مستقل
2. Most of the journalists I know are/work freelance.
[ترجمه گوگل]بیشتر روزنامه نگارانی که می شناسم آزاد هستند/کار می کنند [ترجمه ترگمان]اغلب خبرنگارانی که من می شناسم، آزاد کار می کنند \/ کار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Zoe does a bit of freelance photography as a sideline.
[ترجمه گوگل]Zoe کمی عکاسی آزاد را به عنوان یک حاشیه انجام می دهد [ترجمه ترگمان](زو)کمی از عکاسی آزاد را به عنوان یک کار جانبی انجام می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's been freelance for several years.
[ترجمه گوگل]او چندین سال است که آزاد است [ترجمه ترگمان]چند ساله که آزاد بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He derives his income from freelance work.
[ترجمه پیروز] او درآمد خود را از کار آزاد کسب میکند
|
[ترجمه گوگل]او درآمد خود را از کار آزاد به دست می آورد [ترجمه ترگمان]او درآمد خود را از کار آزاد گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Michael Cross is a freelance journalist.
[ترجمه گوگل]مایکل کراس یک روزنامه نگار آزاد است [ترجمه ترگمان](مایکل کراس)یک روزنامه نگار مستقل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There are tax advantages to working freelance.
[ترجمه گوگل]کار کردن به صورت فریلنسری مزایای مالیاتی دارد [ترجمه ترگمان]مزایای مالیاتی برای کار مستقل وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His freelance work brings him in about $20 000 a year.
[ترجمه پیروز] کار آزاد برای او حدود 20000 دلار آورده داشته است
|
[ترجمه گوگل]کار آزاد او سالانه حدود 20000 دلار برایش به ارمغان می آورد [ترجمه ترگمان]کار آزاد او در حدود ۲۰،۰۰۰ دلار در سال به وی کمک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Vanya Kewley is a freelance film producer.
[ترجمه گوگل]وانیا کیولی یک تهیه کننده مستقل فیلم است [ترجمه ترگمان]Vanya Kewley یک تولیدکننده مستقل فیلم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She gets enormous pleasure out of working freelance.
[ترجمه گوگل]او از کار آزاد لذت زیادی می برد [ترجمه ترگمان]اون لذت زیادی از کار کردن آزاد می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. What gave you the idea to go freelance?
[ترجمه گوگل]چه چیزی به شما فکر کرد که آزاد شوید؟ [ترجمه ترگمان]چی باعث شد که فکر آزاد بودن بکنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He's had a bit of freelance work at the moment.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر کمی کار آزاد داشته است [ترجمه ترگمان]اون در حال حاضر یه مقدار کار آزاد داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A freelance career has the attraction of flexibility.
[ترجمه گوگل]شغل آزاد جذابیت انعطاف پذیری را دارد [ترجمه ترگمان]شغل آزاد، جذابیت انعطاف پذیری را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She had a baby and decided to go freelance.
[ترجمه گوگل]او بچه دار شد و تصمیم گرفت به صورت آزاد برود [ترجمه ترگمان]اون یه بچه داشت و تصمیم گرفته آزاد کار کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Magazines often farm out articles to freelance journalists.
[ترجمه گوگل]مجلات اغلب مقالاتی را در اختیار روزنامه نگاران آزاد قرار می دهند [ترجمه ترگمان]مجلات اغلب مقالاتی برای روزنامه نگاران مستقل منتشر می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Scott Jones, 4 a New York free lance photographer, said he was aware of the risk of becoming upside down on a car loan when he went shopping for a new vehicle last spring.
[ترجمه گوگل]اسکات جونز، 4 ساله، یک عکاس آزاد نیویورکی، گفت که وقتی بهار گذشته برای خرید یک وسیله نقلیه جدید رفت، از خطر وارونه شدن در وام خودرو آگاه بود [ترجمه ترگمان]اسکات جونز ۴، یک عکاس وقت آزاد نیویورک، گفت وقتی برای خرید یک وسیله نقلیه جدید در بهار گذشته در حال خرید یک خودرو جدید بود، از خطر تبدیل شدن به یک وام خودرو آگاه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. He is a very famous free lance politician in this country.
[ترجمه گوگل]او یک سیاستمدار مستقل بسیار مشهور در این کشور است [ترجمه ترگمان]او یک سیاست مدار آزاد معروف در این کشور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. We have three people work on a free lance basis.
[ترجمه گوگل]ما سه نفر به صورت آزاد کار می کنیم [ترجمه ترگمان]ما سه نفر داریم که بر پایه نیزه آزاد کار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Paul Is a free lance writer and has been drinking coffee since 7 this morning.
[ترجمه گوگل]پل یک نویسنده آزاد است و از ساعت 7 صبح امروز در حال نوشیدن قهوه است [ترجمه ترگمان]پاول یک نویسنده آزاد است و از ساعت ۷ صبح تا کنون در حال نوشیدن قهوه بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Can you use some evenings, weekends and lunch hours to solicit some free lance gigs?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید از برخی عصرها، آخر هفته ها و ساعات ناهار برای درخواست کنسرت های رایگان استفاده کنید؟ [ترجمه ترگمان]آیا می توانید از بعضی شب ها، تعطیلات آخر هفته ها و ساعات نهار برای درخواست برخی از قایق های نجات استفاده کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. Can you use some evenings, weekends and lunch hours to solicIt'some free lance gigs?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید از برخی از عصرها، آخر هفته ها و ساعات ناهار برای درخواست کنسرت های رایگان استفاده کنید؟ [ترجمه ترگمان]آیا می توانید از بعضی شب ها، تعطیلات آخر هفته ها و ساعات نهار برای بیدار کردن برخی از قایق های نجات استفاده کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. I soon realized I would have to work as a free lance writer just to meet expenses.
[ترجمه گوگل]خیلی زود متوجه شدم که باید به عنوان یک نویسنده آزاد کار کنم تا فقط هزینه ها را تامین کنم [ترجمه ترگمان]به زودی فهمیدم که باید به عنوان یک نویسنده آزاد کار کنم تا هزینه ها را برآورده کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. " They didn't answer, are straight cold sweat, I thought in my dreams, visions and free lance beast, I loudly say:"the bird of the sky, armored! "
[ترجمه گوگل]جواب ندادند، مستقیم عرق سرد هستند، در رویاها، رؤیاها و جانور آزادهام فکر کردم، با صدای بلند میگویم: «پرندهی آسمان، زره پوش! " [ترجمه ترگمان]با صدای بلند گفتم: اونا جواب ندادند، عرق سردی بر بدن، من در رویاهام فکر کردم، تصاویر و beast آزاد، با صدای بلند می گویم: پرنده آسمان، زره دار! \" \" \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
نویسنده غیر وابسته (اسم)
freelance
مفرد کار کردن (فعل)
freelance
انگلیسی به انگلیسی
• one who works for himself and is not employed on a salary basis for a single employer work as a freelancer, work on a short-term contract basis for several different companies working on a short-term contract basis for several different companies a freelance journalist or photographer is not employed by one organization, but is paid for each piece of work that they do by the organization that they do it for. contributor who is not regularly employed by a company, independent; soldier for hire (in the middle ages)
پیشنهاد کاربران
۱. {خبرنگار. عکاس و غیره} آزاد. مستقل ۲. خبرنگار آزاد. عکاس آزاد ۳. آزاد کار کردن. مثال: I am a freelance journalist. من یک روزنامه نگار آزاد و مستقل هستم.
self employed: کسی که مالک و یا شریک یه بیزینسی هست و استخدام شرکت خاصی نیست . freelancer: کسی که بصورت آزادانه ، هر وقت که دلش بخواد یه پروژه رو برای کسی انجام میده . مثلا یه پروژه برنامه نویسی و میگیره ، انجام میده و تحویل میده و پولش و میگیره .
independent آزاد، مستقل ، آزاد کار کردن
پاره وقت
Adjective/ صفت مستقل، آزاد، ناوابسته a freelance reporter - خبرنگار مستقل Noun/ اسم روزنامه نگار مستقل، روزنامه نگار آزاد، نویسنده ی آزاد، طراح مستقل، طراح آزاد، هنرپیشه ی آزاد، برنامه نویس مستقل، برنامه نویس آزاد "I work freelance from home"
آزاد آزادکار مستقل خود اشتغال
مستقل My own boss
Freelance : شغل آزاد Freelancer : کسی که شغلش آزاده
بی ثبات کاری
خویش فرما؛ کارآزاد؛ شغل آزاد
مستقل
دارای شغل آزاد
آزاد
با توجه به گسترش روزافزون این واژه بهتر است از برابرنها ( معادل ) فارسی آن �خویش فرما� استفاده کنیم.