1. a freehand drawing
رسم کشیده شده با دست
2. An alternative mode of input is provided by the notepad function which accepts free-hand sketches and notes.
[ترجمه گوگل]یک حالت جایگزین ورودی توسط عملکرد دفترچه یادداشت ارائه می شود که طرح ها و یادداشت های آزاد را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]یک حالت جایگزین ورودی توسط تابع notepad ارایه می شود که طرح ها و یادداشت های دست آزاد را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. These can be brought into continuous curves by freehand softening of the joints.
[ترجمه گوگل]اینها را می توان با نرم کردن مفاصل به منحنی های پیوسته تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]این ها را می توان به صورت منحنی های پیوسته با نرم کردن فری هند به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The ability to make a freehand drawing or sketch is an essential skill for every engineer.
[ترجمه گوگل]توانایی ایجاد یک نقاشی یا طرح با دست آزاد برای هر مهندس مهارت ضروری است
[ترجمه ترگمان]توانایی ایجاد یک نقاشی یا طرح فری هند یک مهارت ضروری برای هر مهندس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He is painting freehand, without a paper strip to help him, because he thought that is what Mondrian did.
[ترجمه گوگل]او با دست آزاد نقاشی میکند، بدون اینکه نوار کاغذی به او کمک کند، زیرا فکر میکرد این کاری بود که موندریان انجام داد
[ترجمه ترگمان]نقاشی بی کاغذی که به او کمک کند نقاشی می کند، چون فکر می کرد که این همان کاری است که من کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The meticulous painting freehand brushwork in traditional Chinese painting nature precipitates mainly by optesthesia factors such as line, color, model, picture composition.
[ترجمه گوگل]قلم موی دقیق نقاشی با دست آزاد در طبیعت نقاشی سنتی چینی عمدتاً توسط عوامل اپتستزی مانند خط، رنگ، مدل، ترکیب تصویر رسوب می کند
[ترجمه ترگمان]نقاشی دقیق فری هند brushwork در طبیعت نقاشی سنتی چینی عمدتا با عوامل optesthesia مانند خط، رنگ، مدل، ترکیب بندی عکس، رسوبات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Carving a a Jack - O'- Lantern freehand is very easy and only takes a few basic tools.
[ترجمه گوگل]حکاکی یک فانوس جک به صورت دستی بسیار آسان است و تنها به چند ابزار اولیه نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]بریدن یک بازی فری جک - O بسیار ساده است و تنها چند ابزار ساده لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The teacher taught us a freehand drill in the physical education class.
[ترجمه گوگل]معلم در کلاس تربیت بدنی به ما دریل آزاد یاد داد
[ترجمه ترگمان]معلم به ما یک تمرین فری هند در کلاس آموزش فیزیکی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Room Service gracious hospitality, guests can be freehand brushwork in the room to rest or work.
[ترجمه گوگل]خدمات اتاق مهمان نوازی مهربانانه، مهمانان می توانند به صورت دستی برس در اتاق استراحت یا کار کنند
[ترجمه ترگمان]مهمان های اتاق پذیرایی، مهمان ها می توانند فری هند را در اتاق استراحت کنند یا کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Freehand sketch is a central medium employed by designers during early stages of product design.
[ترجمه گوگل]طرح دست آزاد یک رسانه مرکزی است که توسط طراحان در مراحل اولیه طراحی محصول استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]طرح freehand یک رسانه مرکزی است که توسط طراحان در مراحل اولیه طراحی محصول به کار گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Freehand choice Eastern way of expression will become a necessity.
[ترجمه گوگل]انتخاب آزادانه شیوه بیان شرقی تبدیل به یک ضرورت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]انتخاب روش شرقی بیان به یک ضرورت تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Freehand brushwork is the product of the Chinese traditional culture, the national value and method.
[ترجمه گوگل]قلم موی دست آزاد محصول فرهنگ سنتی چین، ارزش و روش ملی است
[ترجمه ترگمان]freehand brushwork محصول فرهنگ سنتی چینی، ارزش و روش ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Because life is a kind of freehand brushwork, casual like.
[ترجمه گوگل]زیرا زندگی نوعی قلم موی دست آزاد است، مانند معمولی
[ترجمه ترگمان] چون زندگی یه جور خوبه که غیر عادی از قلم افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The freehand sketch recognition system is developed in the above method and confirms our algorithms to be serviceable and extensible.
[ترجمه گوگل]سیستم تشخیص طرح با دست آزاد در روش فوق توسعه یافته است و الگوریتمهای ما را قابل استفاده و توسعهپذیر بودن تأیید میکند
[ترجمه ترگمان]سیستم تشخیص طرح فری هند در روش بالا توسعه داده می شود و الگوریتم های ما را تایید می کند که قابل استفاده و توسعه پذیر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Use a template or stencil or simply do it freehand.
[ترجمه گوگل]از یک الگو یا شابلون استفاده کنید یا به سادگی آن را با دست آزاد انجام دهید
[ترجمه ترگمان]از یک الگو یا stencil استفاده کنید یا به سادگی آن را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. She picked up a new magazine with her free hand.
[ترجمه گوگل]او با دست آزاد مجله جدیدی برداشت
[ترجمه ترگمان]یک مجله تازه با دست آزادش برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. He snatched up the receiver and his free hand groped for the switch on the bedside lamp.
[ترجمه گوگل]گیرنده را گرفت و دست آزادش به دنبال سوییچ چراغ کنار تخت رفت
[ترجمه ترگمان]گوشی تلفن را برداشت و دست آزادش دنبال کلید چراغ کنار تختش گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. I was given a free hand in designing the syllabus.
[ترجمه گوگل]در طراحی برنامه درسی دستم باز شد
[ترجمه ترگمان]من در طراحی برنامه درسی یک دست آزاد داده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. With his free hand he took hold of the knife.
20. My boss has given me a free hand in deciding which outside contractor to use.
[ترجمه گوگل]رئیسم به من دست داده تا تصمیم بگیرم از کدام پیمانکار خارجی استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]رئیس من یک دست آزاد به من داده است که تصمیم بگیرد کدام پیمان کار خارج از آن استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. He helps poor people with a free hand.
[ترجمه گوگل]او با دست آزاد به مردم فقیر کمک می کند
[ترجمه ترگمان]او با دست آزاد به مردم فقیر کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. I have given him a free hand in the matter.
[ترجمه گوگل]من در این موضوع به او دست آزاد داده ام
[ترجمه ترگمان]من به او دست آزاد داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. He held out his free hand and I took it.
[ترجمه گوگل]دست آزادش را دراز کرد و من آن را گرفتم
[ترجمه ترگمان]دست آزادش را دراز کرد و من آن را برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. He's given his brother a free hand to direct the business.
[ترجمه گوگل]او به برادرش اجازه داد تا تجارت را هدایت کند
[ترجمه ترگمان]او به برادرش یک دست آزاد داده تا کسب وکار را هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. He used his free hand to unlock the door and open it.
[ترجمه گوگل]با دست آزادش قفل در را باز کرد و باز کرد
[ترجمه ترگمان]او از دست آزادش برای باز کردن در و باز کردن آن استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. He gave Stephanie a free hand in the decoration.
[ترجمه گوگل]او دست استفانی را در دکوراسیون باز کرد
[ترجمه ترگمان]او به استفانی یک دست آزاد در دکوراسیون داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. He pawed at my jacket with his free hand.
[ترجمه گوگل]با دست آزادش پنجه به ژاکت من زد
[ترجمه ترگمان]با دست آزادش به ژاکتم چنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The company's given me a free hand to negotiate a deal with the Japanese.
[ترجمه گوگل]این شرکت به من دست داد تا با ژاپنی ها معامله کنم
[ترجمه ترگمان]شرکت برای مذاکره با ژاپنی ها یک دست آزاد به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Of a sudden Lexandro's free hand gripped Valence's wrist with a power which would have crushed any ordinary bones.
[ترجمه گوگل]ناگهان دست آزاد لکساندرو با قدرتی مچ والنس را گرفت که می توانست هر استخوان معمولی را خرد کند
[ترجمه ترگمان]از یک دست آزادش مچ دستانم را با قدرتی که هر استخوان های معمولی را خرد می کرد به دست گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. The man grabbed the inside handle with his free hand and began to shake the windows.
[ترجمه گوگل]مرد با دست آزادش دستگیره داخلی را گرفت و شروع به تکان دادن شیشه ها کرد
[ترجمه ترگمان]مرد با دست آزادش دسته دسته را گرفت و شروع به لرزیدن پنجره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید