free will

/ˈfriːwɪl//friːwɪl/

معنی: طیب خاطر، ازادی اراده، اختیاری
معانی دیگر: (فلسفه و الهیات) اختیار (در برابر: جبر determinism)، فلسفه ی اختیار، اختیار گرایی، اختیاری، داوطلبانه، داو خواهانه، از روی میل (نه به اجبار)، میلی، خواستارانه، با طیب خاطر، با رضا و رغبت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the ability to choose or decide voluntarily.
مشابه: liberty, volition, will

(2) تعریف: in philosophy, the theory that humans possess the ability to make choices guided by individual values and ideals rather than governed by external pressures or physical necessity. (Cf. determinism.)
صفت ( adjective )
(1) تعریف: done by one's own will; voluntary.
مشابه: voluntary, willing

(2) تعریف: of or relating to the religious or philosophical doctrine of freedom of the will.

جمله های نمونه

1. a freewill offering of money and food
اهدای اختیاری پول و خوراک

2. The philosophical problems of chance and of free will are closely related.
[ترجمه گوگل]مسائل فلسفی شانس و اختیار ارتباط نزدیکی با هم دارند
[ترجمه ترگمان]مسایل فلسفی شانس و اراده آزاد به طور نزدیکی با هم مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Would Bethany return of her own free will, as she had promised?
[ترجمه گوگل]آیا بتانی همانطور که قول داده بود به میل خود باز می گشت؟
[ترجمه ترگمان]آیا او قول داده بود که بتانی از اراده آزاد خود بازگشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He came of his own free will.
[ترجمه گوگل]او به میل خودش آمد
[ترجمه ترگمان]او اراده آزاد خودش را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I came here of my own free will.
[ترجمه گوگل]من به میل خودم به اینجا آمدم
[ترجمه ترگمان]من به خواست خودم به اینجا آمدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She left of her own free will.
[ترجمه سام] او با اراده خود رفت
|
[ترجمه گوگل]او به میل خودش رفت
[ترجمه ترگمان]از اراده خود رها شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I say this of my own free will.
[ترجمه گوگل]این را به میل خودم می گویم
[ترجمه ترگمان]من این حرف را از اراده آزاد خودم بر زبان می آورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The replacement of free will with scientific determinism was consequently the crucial starting point for the new positivist criminology.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، جایگزینی اراده آزاد با جبر علمی، نقطه شروع حیاتی برای جرم شناسی پوزیتیویستی جدید بود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه جایگزینی اراده آزاد با جبرگرایی علمی، نقطه شروع حیاتی for جدید positivist بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Physical possession would be emotional pillage, her identity, free will and pride the spoils he claimed for himself.
[ترجمه گوگل]مالکیت فیزیکی غارت عاطفی، هویت، اراده آزاد و غرور او غنایمی است که او برای خود ادعا کرده است
[ترجمه ترگمان]تملک فیزیکی، غارت و چپاول احساسی، هویت، اراده آزاد و غرور و غنایم خود برای خود خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It ran across my screen on its own free will, oblivious to my commands.
[ترجمه گوگل]به میل خود و بدون توجه به دستورات من روی صفحه نمایش من رفت
[ترجمه ترگمان]آن با اراده آزاد خودش روی صفحه من می دوید، بی توجه به دستورها من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Therefore, free will itself is any good only to the extent that it contributes to eventual reproduction.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اراده آزاد به خودی خود هر گونه خیری است تنها به میزانی که به بازتولید نهایی کمک کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، خود آزادی تنها تا حدی خوب خواهد بود که به تولید مجدد نهایی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bronson gave us his confession of his own free will.
[ترجمه گوگل]برانسون اعترافات خود را به میل خود به ما داد
[ترجمه ترگمان]ژوزف ین اعتراف خود را از اراده آزاد خود به ما ارزانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Man has free will.
[ترجمه گوگل]انسان اراده آزاد دارد
[ترجمه ترگمان]بشر اراده آزاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her mouth opened of its own free will to his playfully probing tongue, welcoming the invader.
[ترجمه گوگل]دهان او به میل خود به روی زبان شوخ‌بازانه‌اش باز شد و به مهاجم خوش آمد گفت
[ترجمه ترگمان]دهانش از اراده آزاد خودش باز شد، به زبان probing playfully، به مهاجم خوش آمد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. No one told me to do it - I did it of my own free will.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به من نگفت که این کار را انجام دهم - من این کار را به میل خودم انجام دادم
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به من نگفت که این کار را بکنم - من این کار را از اراده آزاد خودم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This collection of materials for the building of the temple thus becomes an acceptable free-will offering because it is acknowledged as gift.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این مجموعه از مواد برای ساخت معبد به یک هدیه آزادانه قابل قبول تبدیل می شود زیرا به عنوان هدیه شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]این مجموعه از مواد برای ساختمان معبد به صورت رایگان قابل قبولی تبدیل می شود چون به عنوان هدیه شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. And they still kept bringing to him freewill offerings every morning.
[ترجمه گوگل]و همچنان هر روز صبح برای او هدایایی می‌آوردند
[ترجمه ترگمان]و اونا هر روز صبح دزدکی به اون تعارف می کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The silver and gold are a freewill offering to the LORD, the God of your fathers.
[ترجمه گوگل]نقره و طلا هدیه ای آزادانه برای خداوند، خدای پدران شماست
[ترجمه ترگمان]نقره و طلا در اختیار خداوند قرار گرفته اند، خدای پدرتان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. And the people continued to bring freewill offerings morning after morning.
[ترجمه گوگل]و مردم صبح به صبح به آوردن قربانی های آزادانه ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]و مردم صبح روز بعد freewill پیشنهاد دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He wants extract a root to occupy freewill principle, through more long-term development, achieve cooperation stage by stage.
[ترجمه گوگل]او می خواهد ریشه ای برای اشغال اصل اراده آزاد استخراج کند، از طریق توسعه بلندمدت بیشتر، مرحله به مرحله به همکاری دست یابد
[ترجمه ترگمان]او می خواهد یک ریشه را برای اشغال اصل freewill استخراج کند، از طریق توسعه بلند مدت، به مرحله هم کاری با مرحله دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. However, all these rules against children's own freewill.
[ترجمه گوگل]با این حال، همه این قوانین بر خلاف اختیار خود کودکان است
[ترجمه ترگمان]با این حال، همه این قوانین علیه freewill کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. One may attune to the script for ascension through one's conscious freewill choice.
[ترجمه گوگل]شخص ممکن است از طریق انتخاب آزادانه خود با فیلمنامه عروج هماهنگ شود
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است به متن برای صعود از طریق انتخاب آگاهانه خود اشاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Then celebrate the Feast of Weeks to the LORD your God by giving a freewill offering in proportion to the blessings the LORD your God has given you.
[ترجمه گوگل]آنگاه عید هفته ها را برای یهوه خدای خود با تقدیم قربانی آزادانه متناسب با برکاتی که یهوه خدایت به شما داده است، جشن بگیرید
[ترجمه ترگمان]پس جشن فارغ التحصیلی وی کس را به خداوند عطا فرما تا خداوند شما را به درگاه خداوند ارزانی دارد خداوند شما را به شما ارزانی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Conclude and change labor contract to ought to abide by equality freewill, negotiate consistent principle, do not get the provision of lawbreaking, administrative regulations.
[ترجمه گوگل]انعقاد و تغییر قرارداد کار باید با اراده آزاد برابری را رعایت کند، با اصل منسجم مذاکره کند، از مقررات قانون شکنی، مقررات اداری دریافت نکند
[ترجمه ترگمان]Conclude و تغییر قرارداد کار باید با برابری برابری، مذاکره با اصول سازگار، مقررات اجرایی و اداری را به دست نیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Is the check - up before marriage must is still freewill?
[ترجمه گوگل]آیا معاینه قبل از ازدواج باید همچنان اختیاری باشد؟
[ترجمه ترگمان]چک کردن قبل از ازدواج باید کاملا یکنواخت باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طیب خاطر (اسم)
accord, free will

ازادی اراده (اسم)
free will

اختیاری (صفت)
free, optional, arbitrary, voluntary, freewill

انگلیسی به انگلیسی

• voluntary decision, free choice; doctrine that human behavior is undertaken freely rather than being determined by prior causes or divine intervention
if you believe in free will, you believe that people are able to choose what they do and not that their actions are decided by god, fate, or scientific processes.
if you do something of your own free will, you do it by choice and not because you are forced.
freely chosen, voluntary; pertaining to the freedom of the will

پیشنهاد کاربران

داوطلبانه. با رضا و رغبت. با طیب خاطر
مثال:
a freewill offering of money and food
یک اهدای داوطلبانه پول و غذا
اراده، خواسته شخصی
قدرت اختیار
Unlike other beings, man has the power of reason and free will
Free will is the capacity of agents to choose between different possible courses of action unimpeded. Free will is closely linked to the concepts of moral responsibility, praise, guilt, sin, and other judgements which apply only to actions that are freely chosen
حق انتخاب، آزادی تصمیم و اراده
ازادی
استقلال عمل
ازادی عمل
اختیاری
اختیارِ خود
They always believe they come of free will.
Star Trek TOS
همشون همش فکر میکنند با اراده ی خودشون می آیند! ( پیش من )

در مقابلِ جبر، حق انتخاب
You will not be allowed to get a divorce right away
اجازه مجاز حق طلاق یطرفه رو نخواهی داشت
اراده آزاد
اختیار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس