اگر با time استفاده شود به معنی "خالی کردن وقت" می باشد.
to make something available to be used
To become available or no longer devoted to a particular obligation
مثال:
I need to free up some time this weekend to finish the report
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه اینجانب:
لازمه که این هفته یکم وقتمو خالی کنم تا گزارش رو تموم کنم
مثال:
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه اینجانب:
لازمه که این هفته یکم وقتمو خالی کنم تا گزارش رو تموم کنم
رهاسازی
آزاد کردن وقت یک شخص ( با اجازه دادن به وی که بخشی از کارها و مسئولیت هایی که به دوش وی است، را موقتا انجام ندهد. )
زمان بیشتری در اختیار کسی گذاشتن
آزاد سازی
در دسترس قرار دادن چیزی