free spirit

جمله های نمونه

1. I like to think of myself as a free spirit.
[ترجمه گوگل]دوست دارم خودم را یک روح آزاد بدانم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم به خودم به عنوان یک روح آزاد فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The traveller on the other hand is a free spirit.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر مسافر روحی آزاد است
[ترجمه ترگمان]مسافر در طرف دیگر یک روح آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Margaret radiated such radical free spirit, such electricity, that I fell directly in love.
[ترجمه گوگل]مارگارت چنان روح آزاد رادیکالی، چنان برقی تابش کرد که من مستقیماً عاشق شدم
[ترجمه ترگمان]مارگارت چنین روح آزاد رادیکالی مانند الکتریسیته را از خود ساطع می کرد که من به طور مستقیم عاشق شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Everyone wants to define this free spirit of music, and at every turn the 26-year-old DiFranco rebuffs.
[ترجمه گوگل]همه می خواهند این روح آزاد موسیقی را تعریف کنند، و در هر لحظه دی فرانکو 26 ساله مخالفت می کند
[ترجمه ترگمان]همه می خواهند این روح آزاد موسیقی را تعریف کنند، و در هر turn the ۲۶ ساله را تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What could work better with a free spirit than a stuffy, disapproving straight man?
[ترجمه گوگل]چه چیزی می‌تواند با روحیه آزاد بهتر از یک مرد مستقیم خفه‌کننده و ناپسند کار کند؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی می توانست با یک روح آزاد بهتر از یک مرد درستکار و ناراحت کار کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A free spirit has been and gone.
[ترجمه گوگل]یک روح آزاد بوده و رفته است
[ترجمه ترگمان]یک روح آزاد بوده و رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But men love her because she's a free spirit who's actually honest about her sex drive.
[ترجمه گوگل]اما مردان او را دوست دارند زیرا او روحیه ای آزاد است که در واقع در مورد میل جنسی خود صادق است
[ترجمه ترگمان]اما مردها او را دوست دارند، چون او یک روح آزاد است که در واقع در مورد رانندگی با رانندگی صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is also a free spirit and does not like to stay home.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک روحیه آزاد است و دوست ندارد در خانه بماند
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک روح آزاد است و دوست ندارد در خانه بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Well, I'm a free spirit, me.
[ترجمه گوگل]خوب، من یک روح آزاد هستم، من
[ترجمه ترگمان] خب، من یه روح آزادم، من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was a free spirit, and nimble as hell.
[ترجمه گوگل]او روحیه ای آزاد و زیرک بود
[ترجمه ترگمان]او یک روح آزاد و چابک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She's a free spirit, ie a person not hampered by convention.
[ترجمه گوگل]او یک روح آزاد است، یعنی فردی که قرارداد مانعی ندارد
[ترجمه ترگمان]او یک روح آزاد است، یعنی فردی که با کنوانسیون منع نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was rumored on campus that Williams, an acknowledged free spirit, once broadcast in the nude.
[ترجمه گوگل]در محوطه دانشگاه شایع شده بود که ویلیامز، یک روح آزاد به رسمیت شناخته شده، یک بار به صورت برهنه برنامه پخش می کرد
[ترجمه ترگمان]شایعاتی در محوطه دانشگاه شنیده می شد که ویلیامز، یک روح آزاد شناخته شده، یک بار در برهنه پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When legislation touches freedom of thought and freedom of speech, such a tendency is a formidable enemy of the free spirit.
[ترجمه گوگل]وقتی قانونگذاری به آزادی اندیشه و آزادی بیان می‌پردازد، چنین تمایلی دشمن سرسخت روح آزاد است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قانون آزادی اندیشه و آزادی بیان را لمس می کند، چنین گرایشی دشمن سرسخت روح آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no point booking a package holiday - this contains the essentially free spirit of the tack traveller.
[ترجمه گوگل]هیچ فایده ای برای رزرو بسته تعطیلات وجود ندارد - این شامل روحیه آزاد مسافرتی است
[ترجمه ترگمان]هیچ نقطه ای برای رزرو یک تعطیلات بسته وجود ندارد - این شامل روح آزاد مسافر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• someone who is a free spirit is independent and lives as he or she wants to live rather than in a conventional way.

پیشنهاد کاربران

A free spirit is someone who lives according to their own rules and values, often rejecting societal norms and expectations. It refers to an individual who embraces their individuality and follows their own path.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که بر اساس قوانین و ارزش های خود زندگی می کند و اغلب هنجارها و انتظارات اجتماعی را رد می کند.
به فردی اشاره دارد که هویت فردی خود را می پذیرد و مسیر خود را دنبال می کند.
مثال؛
Emily is a free spirit. She loves traveling and exploring new places.
In a discussion about relationships, someone might say, “I’m attracted to free spirits who don’t conform to societal norms. ”
A traveler might describe themselves as, “I’m a free spirit who enjoys going wherever the wind takes me. ”

آزاده
مستقل بودن
Free - spirited هم یعنى آزادمنش یا داراى روح آزادى خواهى
مثال: she has resorted to her old way of free - spirited living

بپرس