free market

/ˈfriːˈmɑːrkət//friːˈmɑːkɪt/

(مجازی) پیشی خواهی آزاد، رقابت آزاد، (بازرگانی) بازار آزاد (که در آن رقابت و قیمت ها آزاد است و دخالت دولت در حداقل)، رقابت آزاد people should be able to express themselves in the free market of ideas مردم باید بتوانند عقاید خود را در بازار آزاد اندیشهها بیان کنند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a market in which buying and selling is theoretically conducted without restriction.

(2) تعریف: an open or free exchange.

- the free market of opinion
[ترجمه گوگل] بازار آزاد عقیده
[ترجمه ترگمان] بازار آزاد افکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The authors' argument is not with the free market per se but with the western society in which it works.
[ترجمه گوگل]بحث نویسندگان با بازار آزاد فی نفسه نیست، بلکه با جامعه غربی است که در آن کار می کند
[ترجمه ترگمان]استدلال نویسندگان مربوط به بازار آزاد نیست بلکه با جامعه غربی است که در آن کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can drive a hard bargain in the free market.
[ترجمه گوگل]شما می توانید در بازار آزاد یک معامله سخت انجام دهید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک معامله سخت را در بازار آزاد انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He never stops extolling the virtues of the free market.
[ترجمه گوگل]او هرگز از ستایش فضایل بازار آزاد دست بر نمی دارد
[ترجمه ترگمان]او هرگز از مزایای بازار آزاد پشتیبانی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was a strong advocate of free market policies and a multi-party system.
[ترجمه گوگل]او مدافع قوی سیاست های بازار آزاد و سیستم چند حزبی بود
[ترجمه ترگمان]او حامی قوی سیاست های بازار آزاد و یک سیستم چند حزبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The compromise will allow him to continue his free market reforms.
[ترجمه گوگل]این سازش به او اجازه می دهد تا اصلاحات بازار آزاد خود را ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]این مصالحه به او این امکان را می دهد که اصلاحات بازار آزاد خود را ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a free market, if demand for a product increases then so does its price.
[ترجمه گوگل]در بازار آزاد، اگر تقاضا برای یک محصول افزایش یابد، قیمت آن نیز افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]در یک بازار آزاد، اگر تقاضا برای یک محصول افزایش یابد، قیمت آن نیز افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The current economic orthodoxy is of a free market and unregulated trade.
[ترجمه گوگل]ارتدوکس اقتصادی کنونی بازار آزاد و تجارت بی ضابطه است
[ترجمه ترگمان]The اقتصادی فعلی یک بازار آزاد و تجارت کنترل نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He dismissed advocates of a completely free market as economic troglodytes with no concern for the social consequences.
[ترجمه گوگل]او طرفداران یک بازار کاملا آزاد را به عنوان تروگلودیت های اقتصادی بدون نگرانی از پیامدهای اجتماعی رد کرد
[ترجمه ترگمان]او طرفداران یک بازار کاملا آزاد به عنوان troglodytes اقتصادی را بدون هیچ گونه نگرانی برای عواقب اجتماعی رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both the leading candidates advocated free market policies and foreign investment to revive the stagnant economy.
[ترجمه گوگل]هر دو نامزد پیشرو از سیاست های بازار آزاد و سرمایه گذاری خارجی برای احیای اقتصاد راکد حمایت کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو نامزد پیشرو از سیاست های بازار آزاد و سرمایه گذاری خارجی برای احیای اقتصاد راکد طرفداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The free market forces mortal men to act like alchemists; they must turn base materials into more valuable goods.
[ترجمه گوگل]بازار آزاد انسان های فانی را مجبور می کند مانند کیمیاگران عمل کنند آنها باید مواد اولیه را به کالاهای با ارزش تر تبدیل کنند
[ترجمه ترگمان]بازار آزاد مردانی فانی را وادار می کند که مانند کیمیاگران عمل کنند؛ آن ها باید متریال پایه را به کالاهای با ارزش بیشتری تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is very worried about the shift towards free market thinking in Eastern Europe.
[ترجمه گوگل]او بسیار نگران تغییر تفکر بازار آزاد در اروپای شرقی است
[ترجمه ترگمان]او بسیار نگران تغییر جهت تفکر بازار آزاد در اروپای شرقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If it's left to the free market these things will not progress fast enough.
[ترجمه گوگل]اگر به بازار آزاد سپرده شود، این چیزها به اندازه کافی سریع پیشرفت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]اگر به بازار آزاد گذاشته شود، این چیزها به اندازه کافی سریع پیشرفت نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Free market equilibrium will not equate marginal cost and marginal benefit and there will be scope for Pareto gains.
[ترجمه گوگل]تعادل بازار آزاد هزینه نهایی و سود نهایی را برابر نخواهد کرد و زمینه برای سودهای پارتو وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]تعادل بازار آزاد هزینه حاشیه ای و سود حاشیه ای را برابر نخواهد کرد و دامنه سود پارتو وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a global free market livelihoods are permanently up for tender.
[ترجمه گوگل]در بازار آزاد جهانی، معیشت به طور دائم در مناقصه است
[ترجمه ترگمان]در یک بازار آزاد جهانی، وسایل امرار معاش برای همیشه در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• system of free economic activity characterized by non-intervention by the government and the determination of prices according to the law of supply and demand
in a country with a free market economy the production of goods is controlled by individual people and organizations rather than by the government.

پیشنهاد کاربران

بپرس