freckles

جمله های نمونه

1. freckles appeared on her face every summer
هر تابستان صورتش کک مکی می شد.

2. her nose is covered by freckles
بینی او پر از کک مک است.

انگلیسی به انگلیسی

• small brownish-yellow spots on the skin
freckles are small, light brown spots on someone's skin, especially their face.

پیشنهاد کاربران

Freckles هم است است و هم فعل . اگر اسم باشد یعنی" کک و مک " و اگر فعل باشد یعنی" کک و مک زدن یا کک و مک شدن "
His skin freckles but doesn't tan
پوستش کک و مک می شود ( می زند ) اما برنزه نمی شود.
معنی به فارسی : کک و مک ، لکه های پوستی
مثال : Helena has some freckles
ترجمه ی مثال : هلنا کک و مک دارد
جوش و لکه
جوش هاییتی که به علت وجود آفتاب روی پوست پدید می آیند

کک و مک و لکه های پوستی
نقطه / خال
کک و مک
لکه های پوستی

بپرس