freckled

/ˈfrekl̩//ˈfrekl̩/

لکه، لک صورت، کک مک، خال، دارای کک مک کردن، خالدار شدن

جمله های نمونه

1. her white, freckled skin and red hair was attractive
پوست سفید و کک مکی و موهای سرخ او دل انگیز بود.

2. manoochehr loves freckled redheads
منوچهر مرده ی سرخ مویان کک مک دار است.

3. Her face was freckled all over.
[ترجمه گوگل]صورتش سراسر کک و مک شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش پر از کک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her freckled skin glowed with health again.
[ترجمه گوگل]پوست کک و مک او دوباره از سلامتی درخشید
[ترجمه ترگمان]پوست کک مک یاش دوباره به جوش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His face, faintly freckled, is rigid, his eyes fixed on the road.
[ترجمه گوگل]صورتش، کمرنگ کک و مک، سفت است، چشمانش به جاده دوخته شده است
[ترجمه ترگمان]صورتش که اندکی کک مکی شده بود چشمانش روی جاده ثابت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a friendly, freckled young man of eighteen, with shoulder-length hair.
[ترجمه گوگل]او یک مرد جوان هجده ساله دوستانه و پر کک و مک با موهایی تا شانه بود
[ترجمه ترگمان]او مرد دوست داشتنی و کک مکی بود که موی بلندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A scalpel gleamed in the doctor's long freckled hand.
[ترجمه گوگل]چاقوی جراحی در دست بلند کک و مک دکتر می درخشید
[ترجمه ترگمان]تیغ جراحی روی صورت کک مکی دکتر درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their hands - podgy, thin, freckled or pale - touched everything, prodding, caressing, tickling, squeezing.
[ترجمه گوگل]دست‌هایشان - ژولیده، لاغر، کک‌وم‌دار یا رنگ پریده - همه چیز را لمس می‌کردند، نوازش می‌کردند، قلقلک می‌دادند، فشردن می‌کردند
[ترجمه ترگمان]دستی چاق، لاغر، لاغر و رنگ پریده، همه چیز را لمس می کرد، نوازش می کرد، نوازش می کرد، نوازش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another cadet - freckled Hake Bjortson - totally lost his composure.
[ترجمه گوگل]یک کادت دیگر - هیک بیورتسون کک و مک - کاملاً آرامش خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]یک دانشجوی دیگر که کک مکی بود کاملا آرامشش را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Danny's freckled face and upturned nose was crowned by a shock of bright red hair.
[ترجمه گوگل]صورت کک و مک و بینی رو به بالا دنی با شوک موهای قرمز روشن تاجگذاری کرد
[ترجمه ترگمان]صورت کک مکی دنی با ضربه ای از موهای قرمز روشن بر سر او فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hands that held the lines were freckled like tortillas.
[ترجمه گوگل]دست هایی که خطوط را نگه می داشتند مانند تورتیلا کک مک شده بودند
[ترجمه ترگمان]دستی که خطوط را نگه می داشت، مثل نان ذرت پر از کک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Spunky and freckled face Billy read by Eric and Joe a small boy read by Keith.
[ترجمه گوگل]چهره ی کک و مک دار بیلی توسط اریک و جو پسر کوچکی که کیث خوانده است
[ترجمه ترگمان]صورت پر کک و کک و freckled بیلی توسط اریک و جو یک پسربچه کوچک به نام کیت خوانده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His ugly, freckled face gawked in every direction.
[ترجمه گوگل]صورت زشت و کک‌ومک‌دارش به هر طرف می‌چرخید
[ترجمه ترگمان]چهره زشت و کک مکی او که از هر جهت باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. George is tall, red-haired, freckled, with deep squint lines at the outside corners of his blue eyes.
[ترجمه گوگل]جورج قد بلند، مو قرمز، کک‌ومک‌دار است، با خطوط عمیق در گوشه‌های بیرونی چشم‌های آبی‌اش
[ترجمه ترگمان]جورج قد بلند، مو قرمز، کک مکی، با خطوط عمیق عمیقی که در گوشه و کنار چشمان آبی رنگش دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• full of freckles, covered with freckles; spotted
someone who is freckled has freckles.

پیشنهاد کاربران

کک مکی و یا ککی مکی
Freckled human : آدم کک و مکی ( مثل یکسری نژادهای موقرمز اروپایی )
Freckle : کک و مک - خالدار - خالدار کردن

بپرس