freaky

/ˈfriːki//ˈfriːki/

بوالهوس، دمدمی، غریب وعجیب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: freakier, freakiest
مشتقات: freakily (adv.), freakiness (n.)
(1) تعریف: unusual or strange; freakish.

(2) تعریف: weird or frightening.
مشابه: weird

جمله های نمونه

1. This guy bore a really freaky resem-blance to Jones.
[ترجمه گوگل]این مرد شباهت بسیار عجیبی به جونز داشت
[ترجمه ترگمان] این یارو خیلی عجیب و غریب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The movie was kind of freaky.
[ترجمه گوگل]فیلم یه جورایی عجیب بود
[ترجمه ترگمان] فیلم یه جورایی ترسناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I bumped into that freaky friend of yours.
[ترجمه گوگل]من با آن دوست بداخلاق شما برخورد کردم
[ترجمه ترگمان] من به اون دوست عجیب غریب تو برخورد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That was a very freaky, nice warm day.
[ترجمه گوگل]آن روز بسیار عجیب و گرم بود
[ترجمه ترگمان]روز گرم و مطبوعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was kind of freaky to meet all of his old girlfriends.
[ترجمه گوگل]دیدن همه دوست دخترهای قدیمی او به نوعی عجیب و غریب بود
[ترجمه ترگمان]یه جورایی عجیبه که همه دوست دخترهای قدیمش رو ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All of those freaky stories of yours.
[ترجمه گوگل]تمام آن داستان های عجیب و غریب شما
[ترجمه ترگمان] همه اون داستان های ترسناک تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What was this perplexing, freaky thing before her?
[ترجمه گوگل]این چیز گیج کننده و عجیب قبل از او چه بود؟
[ترجمه ترگمان]چه چیز عجیب و غریب قبل از اون بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Snake : Yeah . I took a pretty freaky detour.
[ترجمه گوگل]مار : آره من یک مسیر انحرافی عجیب و غریب را طی کردم
[ترجمه ترگمان]آره من یه مسیر منحرف وحشتناک رو انتخاب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The neighbors have a problem, and, freaky, I share their concern.
[ترجمه گوگل]همسایه ها مشکلی دارند و من هم نگران آنها هستم
[ترجمه ترگمان]همسایه ها یک مشکل دارند، و، عجیب تر، نگرانی آن ها را به اشتراک می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Freakish phenomena are becoming less freaky all around the world.
[ترجمه گوگل]پدیده‌های عجیب و غریب در سرتاسر جهان کمتر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]پدیده freakish در سراسر دنیا عجیب تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "It's a big weird looking freaky thing," said ichthyologist Doug Long of the California Academy of Sciences.
[ترجمه گوگل]داگ لانگ از آکادمی علوم کالیفرنیا می گوید: «این یک چیز عجیب و غریب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]ichthyologist داگ لانگ از آکادمی علوم کالیفرنیا گفت: \" این یک چیز عجیب و غریب است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The following tricks are more irritating----"It's freaky that when talking about the stabbing-after -crash case, media and experts should understand the stabber a lot.
[ترجمه گوگل]ترفندهای زیر بیشتر آزاردهنده هستند----"این عجیب است که وقتی در مورد پرونده چاقوکشی پس از تصادف صحبت می شود، رسانه ها و کارشناسان باید چاقوگیر را بسیار درک کنند
[ترجمه ترگمان]نکات زیر irritating هستند - - \" غریب است که هنگام صحبت در مورد پرونده stabbing پس از سقوط، رسانه ها و متخصصان باید چیزهای زیادی را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stunned, The King without a throne ducked the freaky coronation.
[ترجمه گوگل]حیرت زده، پادشاه بدون تاج و تخت، تاج گذاری عجیب را کنار زد
[ترجمه ترگمان]بی هوش، پادشاه بدون تاج و تخت، تاج گذاری عجیب و غریب را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Freaky factoid: The suppressed genes "are closely related to Hox genes, which play a similar role in humans. "
[ترجمه گوگل]فاکتوئید عجیب و غریب: ژن های سرکوب شده "نزدیک به ژن های Hox هستند که نقش مشابهی در انسان دارند "
[ترجمه ترگمان]Freaky factoid: ژن های سرکوب شده \" با ژن های Hox که نقش مشابهی در انسان ها ایفا می کنند، ارتباط نزدیکی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That guy has some really freaky looking hair!
[ترجمه گوگل]آن مرد موهایی واقعاً عجیب و غریب دارد!
[ترجمه ترگمان]! اون یارو یه سری موی عجیب و غریب داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• strange, unusual, odd; abnormal
if someone or something is freaky, they are very unusual or frightening in some way; an informal word.

پیشنهاد کاربران

something or someone that is strange, weird, or unusual in a way that can be unsettling or surprising.
چیزی یا شخصی که عجیب، غریب یا غیرعادی است به نحوی که می تواند ناراحت کننده یا غافلگیر کننده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب مفهوم منفی دارد و برای توصیف چیزی که از هنجار منحرف می شود استفاده می شود.
مثال؛
That movie was so freaky, it gave me nightmares.
In a discussion about supernatural phenomena, someone might say, “I had a freaky experience with a ghost in that old house. ”
A person might describe a strange - looking animal as, “It was a freaky creature with bright purple fur and three eyes. ”

شگفت انگیز ، شگفت آور
چیزی که عجیب و در عین حال ترسناکه
معمولا وقتی از freaky freak استفاده میشه به عنوان صفت برای فردی به کار میره که عجیب و متفاوته ولی دوست داشتنیه
عجیب وغریب
یه کلمه گنگ استری
برای افراد لش امریکا
خَفَن

بپرس